part 10
ویو ا/ت
رفتم رستوران....
کلی چیز میز سفارش دادم...
تقریبا همه ی منو رو سفارش دادم..
ولی خوب هیچ کدوم نخوردم....
ولی خوب بعد شام خیلی خسته بودم ولی تو راه که بودم چرخ و فلک رو دیدم خیلی نورانی بود......
پس با خودم گفتم یه شهر بازیم نشه...
بعدش رفتم به سمت شهر بازی....
فاش بک
ساعت ۱۲ و نیم بود رسیدم خونه..
داشتم پاورچین پاورچین میرفتم که یهو چراغها روشن شد...
اون...اون ته بود..
داشت با چشم های خونی نگاهم میکرد
$ ببین الان مهم نیس کجا بودی
$ تو کل حساب منو خالیییی کردی چیکار کردی تووووو
+ چیزه خوب ببخشد ما رفتیم....
سریع دوییدمو رفتم تو اتاقم....
بعد یهو یادم اومد فردا جلسه داریم واییی زود بخوابم دیر بیدار نشم
رفتم خابیدم....
صبح شد بیدار شدم رفتم بین لباسهایی که خریدم یکی رو انتخاب کنم....
بعد رفتم صورتم رو شستم ....
روتین کردم..صبحونه خوردم وسایلم برداشتم منتظر ته شدم که یهو اجوما گفت ته رفته....
منم بدون هیچ ری روشنی نشون ندادم اومد به شرکت.....
وقتی اومدم منشی سو گفت سریع آماده شم چون الان طرف میاد.......
رفتم رستوران....
کلی چیز میز سفارش دادم...
تقریبا همه ی منو رو سفارش دادم..
ولی خوب هیچ کدوم نخوردم....
ولی خوب بعد شام خیلی خسته بودم ولی تو راه که بودم چرخ و فلک رو دیدم خیلی نورانی بود......
پس با خودم گفتم یه شهر بازیم نشه...
بعدش رفتم به سمت شهر بازی....
فاش بک
ساعت ۱۲ و نیم بود رسیدم خونه..
داشتم پاورچین پاورچین میرفتم که یهو چراغها روشن شد...
اون...اون ته بود..
داشت با چشم های خونی نگاهم میکرد
$ ببین الان مهم نیس کجا بودی
$ تو کل حساب منو خالیییی کردی چیکار کردی تووووو
+ چیزه خوب ببخشد ما رفتیم....
سریع دوییدمو رفتم تو اتاقم....
بعد یهو یادم اومد فردا جلسه داریم واییی زود بخوابم دیر بیدار نشم
رفتم خابیدم....
صبح شد بیدار شدم رفتم بین لباسهایی که خریدم یکی رو انتخاب کنم....
بعد رفتم صورتم رو شستم ....
روتین کردم..صبحونه خوردم وسایلم برداشتم منتظر ته شدم که یهو اجوما گفت ته رفته....
منم بدون هیچ ری روشنی نشون ندادم اومد به شرکت.....
وقتی اومدم منشی سو گفت سریع آماده شم چون الان طرف میاد.......
۵.۸k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.