P7
P7
جونگ کوک که همه چیو گفت بعد چند ثانیه سکوت کرد و با فیس نگران نگات میکرد بعد گفت:
جونگ کوک:سوجین ازت خواهش میکنم کمکم کن
سوجین با چشای گرد و با فیس تعجب داشت نگاش میکرد و هیچی نگفت.
جونگ کوک: سوجین!خوبی؟
سوجین به خودش اومد و گفت:
سوجین:چ…چی؟
جونگ کوک:کمکم میکنی؟
سوجین:جونگ کوک…ا.ت دوست منه نمیتونم همچین کاری باهاش بکنم،م…من نمیتونم
جونگ کوک:میدونم منم به خاطر خود ا.ت میگم اونم به من علاقه داشت از دیروز نمیدونم چرا با من اینجوری میکنه رفته سمت تهیونگ میخوام با همدیگه این کار رو انجام بدیم تا بلکه ا.ت اومد و با من حرف زد و مشکلش رو به من گفت.
سوجین یه چند ثانیه فکر کرد.
سوجین:تا زنگ دیگه بهم وقت بده میام بهت میگم.
جونگ کوک:باشه.
رفتن سر کلاس.
تهیونگ: بچه ها پایه هستین بریم تو حیاط چالش بگیریم؟
یون کیونگ:اره فکر خوبیه بریم بچه ها.
همه ی بچه های کلاس سرشون رو تکون دادن و گفتن اره بریم.
رفتین تو حیاط سوجین و جونگ کوک هم اومدن تهیونگ یه نگا به جونگ کوک کرد و سرشو برگردوند،
تهیونگ:شما دو خانم محترم افتخار میدین یه چالش به ماها یاد بدین؟(منظور ا.ت و یون کیونگ بود)
تو و یون کیونگ یه نگاهی به همدیگه کردین و خندیدین بعد تو گفتی:
ا.ت:چرا که نه.
بعد ا.ت و یون کیونگ چند تا چالش پیشنهاد دادن که یکی از اون چالشا زوجی بود یعنی هر دختر یا پسر برای خودشون یه پارتنر انتخاب میکردین بچه ها اون چالش زوجی رو انتخاب کردن و ا.ت و یون کیونگ هم چالشو یاد دادن و کلی خندیدن(به خاطر سوتی هایی که بچه ها میدادن)
نوبت این بود که واسه خودتون یه پارتنر انتخاب کنید.
تهیونگ دست تورو گرفت،
تهیونگ:خب من که بانوم رو انتخاب کردم!
تو خندیدی
جونگ کوک داشت می مرد از عصبانیت.
تهیونگ تورو بغل کرد٫
جونگ کوک تا دید تهیونگ تورو بغل کرد…
پارت بعد:50 لایک
جونگ کوک که همه چیو گفت بعد چند ثانیه سکوت کرد و با فیس نگران نگات میکرد بعد گفت:
جونگ کوک:سوجین ازت خواهش میکنم کمکم کن
سوجین با چشای گرد و با فیس تعجب داشت نگاش میکرد و هیچی نگفت.
جونگ کوک: سوجین!خوبی؟
سوجین به خودش اومد و گفت:
سوجین:چ…چی؟
جونگ کوک:کمکم میکنی؟
سوجین:جونگ کوک…ا.ت دوست منه نمیتونم همچین کاری باهاش بکنم،م…من نمیتونم
جونگ کوک:میدونم منم به خاطر خود ا.ت میگم اونم به من علاقه داشت از دیروز نمیدونم چرا با من اینجوری میکنه رفته سمت تهیونگ میخوام با همدیگه این کار رو انجام بدیم تا بلکه ا.ت اومد و با من حرف زد و مشکلش رو به من گفت.
سوجین یه چند ثانیه فکر کرد.
سوجین:تا زنگ دیگه بهم وقت بده میام بهت میگم.
جونگ کوک:باشه.
رفتن سر کلاس.
تهیونگ: بچه ها پایه هستین بریم تو حیاط چالش بگیریم؟
یون کیونگ:اره فکر خوبیه بریم بچه ها.
همه ی بچه های کلاس سرشون رو تکون دادن و گفتن اره بریم.
رفتین تو حیاط سوجین و جونگ کوک هم اومدن تهیونگ یه نگا به جونگ کوک کرد و سرشو برگردوند،
تهیونگ:شما دو خانم محترم افتخار میدین یه چالش به ماها یاد بدین؟(منظور ا.ت و یون کیونگ بود)
تو و یون کیونگ یه نگاهی به همدیگه کردین و خندیدین بعد تو گفتی:
ا.ت:چرا که نه.
بعد ا.ت و یون کیونگ چند تا چالش پیشنهاد دادن که یکی از اون چالشا زوجی بود یعنی هر دختر یا پسر برای خودشون یه پارتنر انتخاب میکردین بچه ها اون چالش زوجی رو انتخاب کردن و ا.ت و یون کیونگ هم چالشو یاد دادن و کلی خندیدن(به خاطر سوتی هایی که بچه ها میدادن)
نوبت این بود که واسه خودتون یه پارتنر انتخاب کنید.
تهیونگ دست تورو گرفت،
تهیونگ:خب من که بانوم رو انتخاب کردم!
تو خندیدی
جونگ کوک داشت می مرد از عصبانیت.
تهیونگ تورو بغل کرد٫
جونگ کوک تا دید تهیونگ تورو بغل کرد…
پارت بعد:50 لایک
۷.۶k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.