رز
دست به سینه نشسته بودم رو تخت و قهر کرده بودم
آرتا هی سرمو نوازش میکرد و صدام میکرد
من : اصلا جواب نمیده آرتا نمیخوام
آرتا سرشو کرد لای موهام و گفت : چرا جیگرم
من : نوموخام
آرتا خندش گرفت و گفت : چیرو آخه عزیزم
من : نمیدونم
آرتا قهقه زد و گفت : عههههه باشه خودت خواستی
یهو رو تخت هلم داد و سرشو گرد تو گردنم و شروع کرد قلقلک دادن
منم فقط میخندیدم
اکه جیغ میزدم همه رو جمع میکردم
من : ار....آرتا......با....باشه غلط....غلط کردم
آرتا : دیگه چیکار نمیکنی؟
من : قهر نمیکنم
آرتا : افرین خوشگلم
یهو نگاهش خیره شد رو لبام
آرتا : واس چی انقدر بهشون رژ زدی ؟
من : عهههه.....خب میدونی دوست داشتم
آرتا : پاکش کنم
من : هییی نه نه نه
آرتا : چرا
من : بچه ها بیرونن میفهمن
آرتا : باشه
بعد گونم و بوسید و ولم کرد
و سر و وضعم و درست کردم و رفتم بیرون
آرسام و مسیح با حالت پوکر گفتن : ببینم عمو شدیم ؟
آرتا : ایشالا سریع اقدام میکنم
من : خفه شید دیگه ای بابا
و رفتم داخل اتاق خودم
که رستا هم گفت : ببینم نکنه خاله شدم ؟
با حرص کفشمو در آوردم و پرت کردم سمتش که جاخالی داد و خندید
هوفففف از دست اینا
آرتا هی سرمو نوازش میکرد و صدام میکرد
من : اصلا جواب نمیده آرتا نمیخوام
آرتا سرشو کرد لای موهام و گفت : چرا جیگرم
من : نوموخام
آرتا خندش گرفت و گفت : چیرو آخه عزیزم
من : نمیدونم
آرتا قهقه زد و گفت : عههههه باشه خودت خواستی
یهو رو تخت هلم داد و سرشو گرد تو گردنم و شروع کرد قلقلک دادن
منم فقط میخندیدم
اکه جیغ میزدم همه رو جمع میکردم
من : ار....آرتا......با....باشه غلط....غلط کردم
آرتا : دیگه چیکار نمیکنی؟
من : قهر نمیکنم
آرتا : افرین خوشگلم
یهو نگاهش خیره شد رو لبام
آرتا : واس چی انقدر بهشون رژ زدی ؟
من : عهههه.....خب میدونی دوست داشتم
آرتا : پاکش کنم
من : هییی نه نه نه
آرتا : چرا
من : بچه ها بیرونن میفهمن
آرتا : باشه
بعد گونم و بوسید و ولم کرد
و سر و وضعم و درست کردم و رفتم بیرون
آرسام و مسیح با حالت پوکر گفتن : ببینم عمو شدیم ؟
آرتا : ایشالا سریع اقدام میکنم
من : خفه شید دیگه ای بابا
و رفتم داخل اتاق خودم
که رستا هم گفت : ببینم نکنه خاله شدم ؟
با حرص کفشمو در آوردم و پرت کردم سمتش که جاخالی داد و خندید
هوفففف از دست اینا
۹۶۵
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.