رمان سرنوشت کپی حتی با ذکر اسم نویسنده حرام....
_نمیخوام بیای
پرهام دستمو گرفت و برد توی اتاقش
_نرگس ابجی یه لحظه صبر کن
_ها چته
_هستی چت شدش
_فقط حوصله ندارم
_هستی میدونم ناراحتی درکت میکنم
_درکم میکنی تو چیو دیک میکنی هان منو میفهمی من جنازه مادرمو جلو چشمام دیدم پدرمو دیدم که داشت برای جون من التماس یه ادم کثیف و میکرد برادرمو نمیتونم ببینم خواهرم که رفته خارج از کشور اون یکی خواهرمم که حلو چشمام توی بغلم جون داد مگه مگه من چه قدر میتونم تحمل کنم ها جواب منو بده پرهام(گریه)
_اروم باش دختر تو باید قدی باشی الان تنها امید سینا تویی پیام داره به خاطرت منطقه امنیتیش خارج میشه تازشم نازی داره برمیگرده
پرهام دستمو گرفت و برد توی اتاقش
_نرگس ابجی یه لحظه صبر کن
_ها چته
_هستی چت شدش
_فقط حوصله ندارم
_هستی میدونم ناراحتی درکت میکنم
_درکم میکنی تو چیو دیک میکنی هان منو میفهمی من جنازه مادرمو جلو چشمام دیدم پدرمو دیدم که داشت برای جون من التماس یه ادم کثیف و میکرد برادرمو نمیتونم ببینم خواهرم که رفته خارج از کشور اون یکی خواهرمم که حلو چشمام توی بغلم جون داد مگه مگه من چه قدر میتونم تحمل کنم ها جواب منو بده پرهام(گریه)
_اروم باش دختر تو باید قدی باشی الان تنها امید سینا تویی پیام داره به خاطرت منطقه امنیتیش خارج میشه تازشم نازی داره برمیگرده
۲.۰k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.