رمان سرنوشت کپی حتی با اسم نویسنده حرام...
از حرفش متعجب شدم اون واسه چی داره برمیگرده
خدایا شده قوز بالا قوز کمی ناراحت شدم از اومدنش
غرق افکارم بودم که با صدای بشکن و سوت پرهام به خودم اومده
_چت شد رفتی تو هپرود
_پرهام بدبخت شدم اینو کجای دلم بزارم ای خدا
_وا یه چی میگیا چی رو کجای دلم بزاری؟
_خوب اون اومد ایران من اون و رو سرم نگه دارم
پرهام خندید
_عصبی داد زدم هوی نخند من دارم پس میفتم تو میخندی
_خوب خنگی دیگه اون به اون پول داری یعنی میگس تو سرزمین مادریش یه خونه نمیتونه واسه خودش دست و پا کنه(خنده)
_عـه راس میگیا چرا خودم فکر نکردم
_از کی تا حالا فک میکنی
_درد و مرض گمشو بیرون میخوام لباس عوض کنم با نرگس جونم بریم در در
_منم میام
_تو گوه میخوری با من
_زنگ بزنم بهش
_داری تهدید میکنی
_اره چه جورم
_گمشو یه کاری نکن کار دستت بدمـــــا
_ببخشید مثلا چه کاری؟
_خوب میدونی اگه یه تار مو ازم کم شه
_بلـــــــــــــــــــه
_اون موقع ترانه و پیام چی؟
_فاتحمو میخونن
_اباریکلا حالا هری میخوام برم هوا خوری
±هوی خر کوهی چتونه یه ساعته در میزنم جواب نمیدین
_اولن هوی به اشیاء میگن دوم تو در زدن بلد نیستی نه
±اولن به حیوان هم هوی میگن دوم من در زدن بلدم واسه ادما نه نوعی حیوان ادم نما سومن بجنب بریم دیر میرسیماااا
_ای دهنت سرویس پرهام
_با اجازه
±یالا ول کن لباس و
_باشه
دستشو گرفتم و اروم از خونه زدیم بیرون اخ چه دلم تنگه هوای ازاد بود چشمامو بستم و خودمو دست باد سپردم پشت چشمای بستم گلوله های اشک جمع شده بودن باز کردن چشمام مثل جاده مسابقه که ماشینا از هم سبقت میگرفتن رونه شدن نرگس منو خوب میشناخت هر چی نباشه محفل ارامش اونه تو زندگیم چیزی نیست ندونه البته به جز چندتا چیز جزعی لبخندی زدمو با افکارم تو دلم خندیدم ولی طولی نکشید که با صدای لرزون نرگس خندم زهر شد
_شـ..شـ...ما هستی رو از کجا میشناسید(ترس)
لعنتی نصار خودم کردم که اگه واسم تله گذاشته بودن
خدایا شده قوز بالا قوز کمی ناراحت شدم از اومدنش
غرق افکارم بودم که با صدای بشکن و سوت پرهام به خودم اومده
_چت شد رفتی تو هپرود
_پرهام بدبخت شدم اینو کجای دلم بزارم ای خدا
_وا یه چی میگیا چی رو کجای دلم بزاری؟
_خوب اون اومد ایران من اون و رو سرم نگه دارم
پرهام خندید
_عصبی داد زدم هوی نخند من دارم پس میفتم تو میخندی
_خوب خنگی دیگه اون به اون پول داری یعنی میگس تو سرزمین مادریش یه خونه نمیتونه واسه خودش دست و پا کنه(خنده)
_عـه راس میگیا چرا خودم فکر نکردم
_از کی تا حالا فک میکنی
_درد و مرض گمشو بیرون میخوام لباس عوض کنم با نرگس جونم بریم در در
_منم میام
_تو گوه میخوری با من
_زنگ بزنم بهش
_داری تهدید میکنی
_اره چه جورم
_گمشو یه کاری نکن کار دستت بدمـــــا
_ببخشید مثلا چه کاری؟
_خوب میدونی اگه یه تار مو ازم کم شه
_بلـــــــــــــــــــه
_اون موقع ترانه و پیام چی؟
_فاتحمو میخونن
_اباریکلا حالا هری میخوام برم هوا خوری
±هوی خر کوهی چتونه یه ساعته در میزنم جواب نمیدین
_اولن هوی به اشیاء میگن دوم تو در زدن بلد نیستی نه
±اولن به حیوان هم هوی میگن دوم من در زدن بلدم واسه ادما نه نوعی حیوان ادم نما سومن بجنب بریم دیر میرسیماااا
_ای دهنت سرویس پرهام
_با اجازه
±یالا ول کن لباس و
_باشه
دستشو گرفتم و اروم از خونه زدیم بیرون اخ چه دلم تنگه هوای ازاد بود چشمامو بستم و خودمو دست باد سپردم پشت چشمای بستم گلوله های اشک جمع شده بودن باز کردن چشمام مثل جاده مسابقه که ماشینا از هم سبقت میگرفتن رونه شدن نرگس منو خوب میشناخت هر چی نباشه محفل ارامش اونه تو زندگیم چیزی نیست ندونه البته به جز چندتا چیز جزعی لبخندی زدمو با افکارم تو دلم خندیدم ولی طولی نکشید که با صدای لرزون نرگس خندم زهر شد
_شـ..شـ...ما هستی رو از کجا میشناسید(ترس)
لعنتی نصار خودم کردم که اگه واسم تله گذاشته بودن
۱.۸k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.