سم عشق
#سم_عشق
پارت:3
-رسیدیم بار و اونجا کلی ادم بود داشتیم میرفتیم که ی دفعه کوک رو دیدم رفتم نشستم و یه شراب اوردن و گذاشتن روس میز من قصد نداشتم زیاد مست کنم پس کم خوردم
+نشسته بودم که دیدم ات و رفیقش اومدن محو زیبایش شده بودم خیلی قشنگ شده بود رفت نشست و حواسش به ما نبود ولی من همچنان داشتم نگاش میکردم
-احساس میکردم که یه نگاه سنگین داره دنبالم میکنه نگاهی انداختم دیدم کوک به من زل زده چه چند ثانیه به هم زل زدیم بعد سرمون رو برگردوندیم واقعا خوشگل شده بود بخیال شدم و با لونا گرم صحبت شدیم
+داشتم نگاه ات میکردم که سرشو بگردوند و به مدت چند ثانیه به هم زول زدیم و بعد سرمون رو برگردوندیم
دیدم که کلی ادم دارن میرقصن به سمت ات رفتم دستمو دراز کردم و گفتم افتخار میدین خانم پارک ات؟ اول بهم نگاه کرد و بعد گفت که بله
-داشتم نگاه کسایی که میرقصیدن میکردم که کوک اومد و گفت افتخار میذین خانم پارک ات اول نگاهی بهش انداختم اما بعدش گفتم بله و رفتیم و داشتیم میرقصیدیم که یه پسر نزدیکم شد و کمرمو گرفت و به خودش نزدیک کرد و گفت چه خانم زیبایی سعی کردم ازش جدا شم ولی خیلی قوی بود که یه دفعه دیدم کوک با مشت زد توی صورت پسر و بعد پسر افتاد کوک محکم دست منو گرفت و برد
+یه لحظه رفتم پیش تهیونگ و وقتی برگشتم دیدم یه پسر خودشو به ات چسبونده و ات همش سیع میکرد ازش جداشه من کنترلمو از دست دادم رفتم نزدیک و یه مشت زدم تو صورت پسره و دست اتو گرفتم و رفتیم
-کوک دستمو ول کن درد میکنه(بغض، و یکم داد)
+......
-کوک با توعم(داد)
ویو کوک
ات چند بار بهم گفت ولم کن اما من ولش نکردم
+چرا گذاشتی بهت نزدیک بشه(عصبی)
-خودش هقق بهم نزدیک شد هق(گریه)
+ات گریه نکن
- ب.. باشه (بغض)
+افرین میخای برسونمت؟
-امممم ار..ه(بغض)
+خوب وایسا اینجا تا بیام
-ب..باشه
ویو کوک
......
پارت:3
-رسیدیم بار و اونجا کلی ادم بود داشتیم میرفتیم که ی دفعه کوک رو دیدم رفتم نشستم و یه شراب اوردن و گذاشتن روس میز من قصد نداشتم زیاد مست کنم پس کم خوردم
+نشسته بودم که دیدم ات و رفیقش اومدن محو زیبایش شده بودم خیلی قشنگ شده بود رفت نشست و حواسش به ما نبود ولی من همچنان داشتم نگاش میکردم
-احساس میکردم که یه نگاه سنگین داره دنبالم میکنه نگاهی انداختم دیدم کوک به من زل زده چه چند ثانیه به هم زل زدیم بعد سرمون رو برگردوندیم واقعا خوشگل شده بود بخیال شدم و با لونا گرم صحبت شدیم
+داشتم نگاه ات میکردم که سرشو بگردوند و به مدت چند ثانیه به هم زول زدیم و بعد سرمون رو برگردوندیم
دیدم که کلی ادم دارن میرقصن به سمت ات رفتم دستمو دراز کردم و گفتم افتخار میدین خانم پارک ات؟ اول بهم نگاه کرد و بعد گفت که بله
-داشتم نگاه کسایی که میرقصیدن میکردم که کوک اومد و گفت افتخار میذین خانم پارک ات اول نگاهی بهش انداختم اما بعدش گفتم بله و رفتیم و داشتیم میرقصیدیم که یه پسر نزدیکم شد و کمرمو گرفت و به خودش نزدیک کرد و گفت چه خانم زیبایی سعی کردم ازش جدا شم ولی خیلی قوی بود که یه دفعه دیدم کوک با مشت زد توی صورت پسر و بعد پسر افتاد کوک محکم دست منو گرفت و برد
+یه لحظه رفتم پیش تهیونگ و وقتی برگشتم دیدم یه پسر خودشو به ات چسبونده و ات همش سیع میکرد ازش جداشه من کنترلمو از دست دادم رفتم نزدیک و یه مشت زدم تو صورت پسره و دست اتو گرفتم و رفتیم
-کوک دستمو ول کن درد میکنه(بغض، و یکم داد)
+......
-کوک با توعم(داد)
ویو کوک
ات چند بار بهم گفت ولم کن اما من ولش نکردم
+چرا گذاشتی بهت نزدیک بشه(عصبی)
-خودش هقق بهم نزدیک شد هق(گریه)
+ات گریه نکن
- ب.. باشه (بغض)
+افرین میخای برسونمت؟
-امممم ار..ه(بغض)
+خوب وایسا اینجا تا بیام
-ب..باشه
ویو کوک
......
۳.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.