من شیطان و توفرشته|•
منشیطان و توفرشته|•
#Part_۲۷
✨💜☁️🪐
+تو همه چیی
سر حرفام پچم قرمز قرمز شده بود
غذامو خوردم و بلند شدم
+از الان بگم من خیلی گشادم پس هم زن خونه ای هم مرد خونه
×نکنه بچه دار شدنم دست منه
+نه اون دیگه دست مامی خونس
×حالا کی؟
+اونش به تو ربطی نداره
×داره.
+باش ظرفارو جمع کن بشور
تفلک ظرفارو جمع کرد و شست رفتم رو مبل نشستم که اومد کنارم
موهامو عقب داد
×عروسی نکنیم
+اره بکنیم،بیا خاستگاریم
سرش رو انداخت پایین
+چیشده
×ببخشید من مامان ندارم(واایی)
+عه عیبی نداره ، مثل خارجیا عروسی میکنیم
×باش
نگاهی به گوشیش انداخت
و بلند شد و کاپشنش رو برداشت
+کجا؟
×میرم هوا خوری
+باشه کوچولو
×من نمیدونم ددیم مامیم زنتم شوهرتم بچتم یا چیتم
+همش
بهم لبخند زد و رفت بلند شدم و به این طرف و اون طرف خونه نگاه انداختم
خونه یکم کثیف بود تصمیم گرفتم تمیزکاری کنم
چن دیقه سرم رو بند تمیز کاری کردم
+هوف تموم شد...
حالا آشغالا مونده بود بندازم بیرون
آشغالارو برداشتم و رفتم داخل آسانسور
داشتم واسه خودم آهنگ میخوندم طبقه اول که رسیدم(طبقه اول مثل سالن بود)
با دیدن آرتام خشکم زد
یه دختر رو بغل کرده بود
تا منو دید هلش داد و سرش رو تکون داد
×نه ماهرو
دختری نبودم که گریه کنم
آشغالا تو دستم رفتم کنارش و کوبیدم رو سرش
×اَح ماهرو حالا کی منو ببره حموم
دستم رو به طرف دختره بردم که انگار ترسیده بود
+خانومیت
×ماهرو چرا اینطوری میکنی...
#Part_۲۷
✨💜☁️🪐
+تو همه چیی
سر حرفام پچم قرمز قرمز شده بود
غذامو خوردم و بلند شدم
+از الان بگم من خیلی گشادم پس هم زن خونه ای هم مرد خونه
×نکنه بچه دار شدنم دست منه
+نه اون دیگه دست مامی خونس
×حالا کی؟
+اونش به تو ربطی نداره
×داره.
+باش ظرفارو جمع کن بشور
تفلک ظرفارو جمع کرد و شست رفتم رو مبل نشستم که اومد کنارم
موهامو عقب داد
×عروسی نکنیم
+اره بکنیم،بیا خاستگاریم
سرش رو انداخت پایین
+چیشده
×ببخشید من مامان ندارم(واایی)
+عه عیبی نداره ، مثل خارجیا عروسی میکنیم
×باش
نگاهی به گوشیش انداخت
و بلند شد و کاپشنش رو برداشت
+کجا؟
×میرم هوا خوری
+باشه کوچولو
×من نمیدونم ددیم مامیم زنتم شوهرتم بچتم یا چیتم
+همش
بهم لبخند زد و رفت بلند شدم و به این طرف و اون طرف خونه نگاه انداختم
خونه یکم کثیف بود تصمیم گرفتم تمیزکاری کنم
چن دیقه سرم رو بند تمیز کاری کردم
+هوف تموم شد...
حالا آشغالا مونده بود بندازم بیرون
آشغالارو برداشتم و رفتم داخل آسانسور
داشتم واسه خودم آهنگ میخوندم طبقه اول که رسیدم(طبقه اول مثل سالن بود)
با دیدن آرتام خشکم زد
یه دختر رو بغل کرده بود
تا منو دید هلش داد و سرش رو تکون داد
×نه ماهرو
دختری نبودم که گریه کنم
آشغالا تو دستم رفتم کنارش و کوبیدم رو سرش
×اَح ماهرو حالا کی منو ببره حموم
دستم رو به طرف دختره بردم که انگار ترسیده بود
+خانومیت
×ماهرو چرا اینطوری میکنی...
۲.۲k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.