«عشق از دوران بچگی»
«عشق از دوران بچگی»
p11
تهیونگ: یقه یوجین رو گرفت و پرتش کرد بیرون و درو بست
ا.ت: افرین ولی...
تهیونگ: ولی چی؟
ا.ت: مگه اون دوستت نبود؟
تهیونگ: اره
ا.ت: پس چرا باهاش دعوا کردی؟؟
تهیونگ: به خاطر تو
ا.ت: چرا به خاطر من؟
تهیونگ: نمیخواستم تورو ازم بگیره
ا.ت: لبشو سطی بوسیدم
تهیونگ: دو طرف سرشو گرفتم و لبامو گذاشتم رو لباش و مکیدم
ا.ت: همراهی میکردم
تهیونگ: اومممم.. اوممم
ا.ت: ددی... خیلی.. خوشمزس
تهیونگ: مال تو بهتره بیبی
~ 15 مین بعد ~
ا.ت: ارش جدا شدم
تهیونگ: نفس نفس
ا.ت: خیلی خوب بود
تهیونگ: اره... میگم
ا.ت: بگو
تهیونگ: بریم رو تخت؟؟
ا.ت: نههه عههه
تهیونگ: چرا؟؟
ا.ت: من اومدم اینجا که راحت باشم نه اینکه به فاک برم
تهیونگ: مگه خونه خودتون راحت نبودی؟
ا.ت: نه نبودم
تهیونگ: باشه
ا.ت: من میرم بخوابم
تهیونگ: باشه
ا.ت: رفتم رو تخت و خوابیدم
تهیونگ: رفتم پیشش و دراز کشیدم
شرط ها:
15 تا لایک
15 تا کامنت
ببخشید اگه این پارت کم بود🥺❤
حمایت یادتون نره💕🫰🏻
p11
تهیونگ: یقه یوجین رو گرفت و پرتش کرد بیرون و درو بست
ا.ت: افرین ولی...
تهیونگ: ولی چی؟
ا.ت: مگه اون دوستت نبود؟
تهیونگ: اره
ا.ت: پس چرا باهاش دعوا کردی؟؟
تهیونگ: به خاطر تو
ا.ت: چرا به خاطر من؟
تهیونگ: نمیخواستم تورو ازم بگیره
ا.ت: لبشو سطی بوسیدم
تهیونگ: دو طرف سرشو گرفتم و لبامو گذاشتم رو لباش و مکیدم
ا.ت: همراهی میکردم
تهیونگ: اومممم.. اوممم
ا.ت: ددی... خیلی.. خوشمزس
تهیونگ: مال تو بهتره بیبی
~ 15 مین بعد ~
ا.ت: ارش جدا شدم
تهیونگ: نفس نفس
ا.ت: خیلی خوب بود
تهیونگ: اره... میگم
ا.ت: بگو
تهیونگ: بریم رو تخت؟؟
ا.ت: نههه عههه
تهیونگ: چرا؟؟
ا.ت: من اومدم اینجا که راحت باشم نه اینکه به فاک برم
تهیونگ: مگه خونه خودتون راحت نبودی؟
ا.ت: نه نبودم
تهیونگ: باشه
ا.ت: من میرم بخوابم
تهیونگ: باشه
ا.ت: رفتم رو تخت و خوابیدم
تهیونگ: رفتم پیشش و دراز کشیدم
شرط ها:
15 تا لایک
15 تا کامنت
ببخشید اگه این پارت کم بود🥺❤
حمایت یادتون نره💕🫰🏻
۶.۰k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.