ساعت ۳ شب:

ساعت ۳ شب:
ا.ت ویو: وقتی جونگ کوک کارشو کرد بلافاصله خوابید منم خیلی درد داشتم و از دستش عصبانی بودم اون قول داده بود درد نداشتع باشه(گریه)
جونگ کوک ویو: با صدای گریه ا.ت از خواب نازم بیدار شدم
جونگ کوک: کوچولو چیشده؟
ا.ت: با من حرف نزن(داد و گریه)
جونگ کوک: عامم فرشته ی من
واقعا معذرت میخوام
ا.ت: جونگ کوکا دلم درد میکنهههههه
جونگ کوک:بیا بغلم ماساژت بدم
ا.ت: میدونی این کارت تجاوز محسوب میشهع
جونگ کوک: تو مال خودمی پس هر کاری بخوام باهات میکنم
ا.ت: درد دارم (گریه).
جونگ کوک: بیا بغلم ماساژت بدم به خدا خوب میشی
ا.ت ویو: رفتم تو بغلش شروع کرد دلمو ماساژ دادن کم کم داشتم خوب میشدم واقعا اون دستای بزرگ و گرمش شفا بخش بود خیلی خس خوبی میده بهم
جونگ کوک: بهتری؟؟
ا.ت: اره
جونگ کوک: گفتم بهت
ا.ت: من در برابرت خیلی کوچیک
جونگ کوک: اره خیلی
ا.ت: تو چجوری از من خوشت میاد؟؟
جونگ کوک: اون مضلومیتت اون زیباییت اون بوی موهات و عطر تنت و اغوش گرمت منو به خودت وابسته نگه میداره باعث میشه هر روز عاشقتر بشم
و حالا بگو ببینم تو از چیه من خوشت میاد؟؟
ا.ت؟ اون مردونگیت اون اوبوهتت و اون کیوتیت و خرگوش بودنت و اون دستای شفا بخشتتتت اون عطر تنت که وارد ریه هام میکنم انگار دوباره متولد شدم

جونگ کوک: ا.ت
ا.ت: جونگ کوک
جونگ کوک: فقط ماله من باش اوکی؟
ا.ت: چشم
ا.ت: توعم یه قولی بهم بده
من فقط دختر کوچولوی تو باشم اوکی؟
جونگ کوک: چشممم