با حرص نفسمو بیرون دادم و گوشی رو از دستش کشیدم
با حرص نفسمو بیرون دادم و گوشی رو از دستش کشیدم
_شما کی هستید؟
ناشناس-اوه اوه هنوزم که دل جرئت داری نه خوشم اومد(خنده)کجایی نفسم بیام دنبالت ها(خنده تمسخر)
البته اگه محافظان شخصیت بزارن
_از زندگیم گمشو بیرون شکیب نمیخوام یه بار دیگه صدای نحستو بشنوم گرفتی مردیکه هول
گوشیو قطع کردم وقتی برگشتم سمت نرگس تا گوشیو پس بدم با دیدن چهرش خنده جای عصبانیت چند دیقه پیش رو گرفت از خنده رو زمین ولو شده بودم نرگس از حالت گیج و منگی در اومده بود روم شیرجه زود و وسط خیابون کتک کاریـــــــ
از خنده دیگه نایی نداشتم خودمون و به ماشین یکی از صاب خونه های محل رسوندیم و بهش تکیه کردیم
درسته پدر مادرم مردن ولی اگه منم ناراحت باشم چه بلایی به سر سینا میاد نفسی کشیدمو سرمو رو شونه های نرگس گذاشتم چشمام و به اسمونی که امشب از
برق ستاره ها مثل چلچراغ عمارت شاه خودنمایی میکرد چشمام و بستم کم کم احساس کردم صدای هق هق ضعیفی میاد سرمو بلند کردم با دیدنش چشمام گرد شد دستمو روی صرتش گذاشتم و با لبخند گفتم:
چی شدش نرگسم چرا گریه میکنی هوم؟
اشکاشو باگ کرد و اروم کنار گوشم با بغض نالید:
یاد مامان بزرگم افتادم هـــــــی هر موقع اسمون اینطوری بود میشست تو ایوون و از بابا بزرگم میگفت سرشو بلند کرد و بهن نگاه کرد:
خدایا دیدی زیادی شد واسمون اونم بردی خیلی نامردی کردی ولی دمت گرم که دستت فقط گلچینای
روزگارو میچینه هـــی
_زرشک وایـی خدا چرا شبیه پیرزانا شدی نرگس
_درد دختره بیشعور ریدی تو فازم تازه فاز غم گرفته بودم عنتر
_گمشو بابا پاشو جمع کن خودتو بریم خونه الان پرهام گوشمون میبره میزاره تو دستمون
_باش بابا
نرگس زودتر بلند شد و دستمو گرفت تا بلند شم دستمو توی دستاش گذاشتم
_خدایا فاتحمون و الان بخون
_شما کی هستید؟
ناشناس-اوه اوه هنوزم که دل جرئت داری نه خوشم اومد(خنده)کجایی نفسم بیام دنبالت ها(خنده تمسخر)
البته اگه محافظان شخصیت بزارن
_از زندگیم گمشو بیرون شکیب نمیخوام یه بار دیگه صدای نحستو بشنوم گرفتی مردیکه هول
گوشیو قطع کردم وقتی برگشتم سمت نرگس تا گوشیو پس بدم با دیدن چهرش خنده جای عصبانیت چند دیقه پیش رو گرفت از خنده رو زمین ولو شده بودم نرگس از حالت گیج و منگی در اومده بود روم شیرجه زود و وسط خیابون کتک کاریـــــــ
از خنده دیگه نایی نداشتم خودمون و به ماشین یکی از صاب خونه های محل رسوندیم و بهش تکیه کردیم
درسته پدر مادرم مردن ولی اگه منم ناراحت باشم چه بلایی به سر سینا میاد نفسی کشیدمو سرمو رو شونه های نرگس گذاشتم چشمام و به اسمونی که امشب از
برق ستاره ها مثل چلچراغ عمارت شاه خودنمایی میکرد چشمام و بستم کم کم احساس کردم صدای هق هق ضعیفی میاد سرمو بلند کردم با دیدنش چشمام گرد شد دستمو روی صرتش گذاشتم و با لبخند گفتم:
چی شدش نرگسم چرا گریه میکنی هوم؟
اشکاشو باگ کرد و اروم کنار گوشم با بغض نالید:
یاد مامان بزرگم افتادم هـــــــی هر موقع اسمون اینطوری بود میشست تو ایوون و از بابا بزرگم میگفت سرشو بلند کرد و بهن نگاه کرد:
خدایا دیدی زیادی شد واسمون اونم بردی خیلی نامردی کردی ولی دمت گرم که دستت فقط گلچینای
روزگارو میچینه هـــی
_زرشک وایـی خدا چرا شبیه پیرزانا شدی نرگس
_درد دختره بیشعور ریدی تو فازم تازه فاز غم گرفته بودم عنتر
_گمشو بابا پاشو جمع کن خودتو بریم خونه الان پرهام گوشمون میبره میزاره تو دستمون
_باش بابا
نرگس زودتر بلند شد و دستمو گرفت تا بلند شم دستمو توی دستاش گذاشتم
_خدایا فاتحمون و الان بخون
۱.۳k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.