رمان سرنوشت کپی حتی با اسم نویسنده حرام.....
بلند شدمو پشتمو تکوندم دستشو گرفتمو و به سمت خونه راهی شدیم
_هستی
_جان
_میگم اگه الان....خب که چطور بگم
_چی شده نرگس
_هــ هــ هــ ستی میگم که به نظرت اون ماشینه مشکوک نیست
_توهم زدی توعم
_نه جان من نگاه کن
_کو...
اب دهنمو به زور قورت دادم یا جد بزرگ چنتا پسر حدود ۲۷ ۲۸ ساله تو ماشین لند کروز مشکی با نیشخند بهمون نگا میکردن ریا نباشم خب ادم میگرخه نرگس عین یه کنه بم چسبیده بود و از ترس عین بید میلرزیدیم یکی از پسرا پیدا شد و به سمتمون اومد اونقدر ترسیده بودم میخکوب زمین پاهام قدرت حرکت نداشت یه خورده که پسر اومد زیر نور چراغ برق چهرشو دیدم پشمــــــــام ایـ...ایـن اینجا چه غلطی میکرد دیگه خدایا من گناه دارم به جان تنها خواهرم رفقای پسره هم به تبعیط از اون پیاده شدن و نزدیکمون میشدن اون پسره چند قدمی مون بود کهـــ
_هستی
_جان
_میگم اگه الان....خب که چطور بگم
_چی شده نرگس
_هــ هــ هــ ستی میگم که به نظرت اون ماشینه مشکوک نیست
_توهم زدی توعم
_نه جان من نگاه کن
_کو...
اب دهنمو به زور قورت دادم یا جد بزرگ چنتا پسر حدود ۲۷ ۲۸ ساله تو ماشین لند کروز مشکی با نیشخند بهمون نگا میکردن ریا نباشم خب ادم میگرخه نرگس عین یه کنه بم چسبیده بود و از ترس عین بید میلرزیدیم یکی از پسرا پیدا شد و به سمتمون اومد اونقدر ترسیده بودم میخکوب زمین پاهام قدرت حرکت نداشت یه خورده که پسر اومد زیر نور چراغ برق چهرشو دیدم پشمــــــــام ایـ...ایـن اینجا چه غلطی میکرد دیگه خدایا من گناه دارم به جان تنها خواهرم رفقای پسره هم به تبعیط از اون پیاده شدن و نزدیکمون میشدن اون پسره چند قدمی مون بود کهـــ
۹۳۲
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.