عشق بی پایان
#عشق_بی_پایان
#فصل_سوم
P⁵⁶
تهیونگ: ولش کن ام کوکککککککککککک
کوک: بل بنال
تهیونگ: دوتا قهوه بیار
کوک: بیا👍🏻
تهیونگ: باشه نیار
کوک:.......
ا/ت: هوووو تهیونگ
تهیونگ: جون
ا/ت: جون وزهرمار دفعه ی اخرت باشه به شوهرم دستور میدیاااااااااااااا
تهیونگ: چشم پرنسسسسسسسسس
کوک: اهم
ا/ت: تهیونگ!
تهیونگ: جون
ا/ت: نمیخوای بری؟
تهیونگ: راستش نهههههههههههههههه میخوام پیشت بمونم
ا/ت: اونوقت تا کی؟
تهیونگ: تا شب
کوک: ای خدا
ا/ت: واقعا ای خدا
تهیونگ: ا/ت من هوس م*شروب کردم
ا/ت: به یه ورم
کوک: خوردی به ما هم بدههههههه
ا/ت: عه کوک
کوک: بل
ا/ت: واقعا داری میگی
کوک: اره، راستیتش منم هوس کردم
ا/ت: وقتی داداشا عین همن
کوک: 😁
ا/ت: منم میشینم نگاتون میکنم
تهیونگ: نه توهم باید بخوری
ا/ت:نه من نمیخورم
تهیونگ: عجب
ا/ت: منم نمیخورم راست میگم
کوک: ببخشید چاگیا ولی تو غلط میکنی
تهیونگ: حق با شوهرته
ا/ت: یه لب بهش میزنم
تهیونگ: افرین دختر خوب
کوک: هووووووو، تهیونگ برو م*شروبارو بیار
تهیونگ: کجاست
کوک: رو سر من ببین هست؟
تهیونگ: دیدم نبود
کوک: ای خدا تو کمدس بیارش
تهیونگ: اها دیدمش الان میارمش
کوک: بلخره از کوری در اومد
ا/ت: بیار دیگه
کوک: تو که نمیخوردی چیشد؟ 🤣
ا/ت: حالا الان میخورم بیار
تهیونگ: دارم میارمش
ویو ا/ت
م*شروب رو اوردن و نشستیم هی خریت کردیم لیوان به لیوان پر میکردیم میخوردیم و انقدر حرف های خنده دار داشتیم میگفتیم که من داشتم پاره
میشدم از خنده
کوک: ا/ت من خیلی بالامممممم
ا/ت: منم همینطور کاریش نمیشه کرد، ای سرمممممممممممم
تهیونگ: وای من خیلی خوردم واقعا مس*تم
ا/ت: ای خدا دارم میمیرم خدا نگم چیکارتون کنه فکم جر خوردم
کوک:........
تهیونگ: ا/ت چه لبایییییییی داری
ا/ت: اوففففففففف
کوک: هوووووووووو
ا/ت:........
کوک: وقت........
ا/ت: وقت چی
کوک: وقت به فاک دادنت رسیده نه
ا/ت: نهههههههه
تهیونگ: چرااااااا
ویو ا/ت
سرم داشت گیج میرفت و حالم بد شد و واقعع حالم دست خودم نبود دستمو به درو دیوار میزدم نمیتونستم راه برم تااینکه انقدر حالم بد بود رفتم بیرون دیدم................
#فصل_سوم
P⁵⁶
تهیونگ: ولش کن ام کوکککککککککککک
کوک: بل بنال
تهیونگ: دوتا قهوه بیار
کوک: بیا👍🏻
تهیونگ: باشه نیار
کوک:.......
ا/ت: هوووو تهیونگ
تهیونگ: جون
ا/ت: جون وزهرمار دفعه ی اخرت باشه به شوهرم دستور میدیاااااااااااااا
تهیونگ: چشم پرنسسسسسسسسس
کوک: اهم
ا/ت: تهیونگ!
تهیونگ: جون
ا/ت: نمیخوای بری؟
تهیونگ: راستش نهههههههههههههههه میخوام پیشت بمونم
ا/ت: اونوقت تا کی؟
تهیونگ: تا شب
کوک: ای خدا
ا/ت: واقعا ای خدا
تهیونگ: ا/ت من هوس م*شروب کردم
ا/ت: به یه ورم
کوک: خوردی به ما هم بدههههههه
ا/ت: عه کوک
کوک: بل
ا/ت: واقعا داری میگی
کوک: اره، راستیتش منم هوس کردم
ا/ت: وقتی داداشا عین همن
کوک: 😁
ا/ت: منم میشینم نگاتون میکنم
تهیونگ: نه توهم باید بخوری
ا/ت:نه من نمیخورم
تهیونگ: عجب
ا/ت: منم نمیخورم راست میگم
کوک: ببخشید چاگیا ولی تو غلط میکنی
تهیونگ: حق با شوهرته
ا/ت: یه لب بهش میزنم
تهیونگ: افرین دختر خوب
کوک: هووووووو، تهیونگ برو م*شروبارو بیار
تهیونگ: کجاست
کوک: رو سر من ببین هست؟
تهیونگ: دیدم نبود
کوک: ای خدا تو کمدس بیارش
تهیونگ: اها دیدمش الان میارمش
کوک: بلخره از کوری در اومد
ا/ت: بیار دیگه
کوک: تو که نمیخوردی چیشد؟ 🤣
ا/ت: حالا الان میخورم بیار
تهیونگ: دارم میارمش
ویو ا/ت
م*شروب رو اوردن و نشستیم هی خریت کردیم لیوان به لیوان پر میکردیم میخوردیم و انقدر حرف های خنده دار داشتیم میگفتیم که من داشتم پاره
میشدم از خنده
کوک: ا/ت من خیلی بالامممممم
ا/ت: منم همینطور کاریش نمیشه کرد، ای سرمممممممممممم
تهیونگ: وای من خیلی خوردم واقعا مس*تم
ا/ت: ای خدا دارم میمیرم خدا نگم چیکارتون کنه فکم جر خوردم
کوک:........
تهیونگ: ا/ت چه لبایییییییی داری
ا/ت: اوففففففففف
کوک: هوووووووووو
ا/ت:........
کوک: وقت........
ا/ت: وقت چی
کوک: وقت به فاک دادنت رسیده نه
ا/ت: نهههههههه
تهیونگ: چرااااااا
ویو ا/ت
سرم داشت گیج میرفت و حالم بد شد و واقعع حالم دست خودم نبود دستمو به درو دیوار میزدم نمیتونستم راه برم تااینکه انقدر حالم بد بود رفتم بیرون دیدم................
۲۱.۵k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.