تک پارتی جونگ کوک
شنیدین میگن اول باید خبر خوبو گفت بعد خبر بدو ؟ ولی توی این داستان ما فقط خبر بد و بد تر داریم ، چیزی که زندگیه 2 نفر رو به شدت دگرگون کرد
حالا خبرامون چیه ؟ خبر بد شاید آهنگی باشه که پسرک از روی اتفاقات زندگیش نوشته ولی خبر بد تر رو بعدا متوجه میشید
..
پسر کتشو که تازه پوشیده بود ، صاف کرد میکاپ آرتیست داشت لبای خوش فرمش رو به رنگ صورتی کمرنگ در می آورد
استایلیست شروع کرد به درست کردن موهاش
درسته اجرا داشت ولی چه اجرایی ؟ غمگین ترین اجرای ممکن ؛ کی میتونه آهنگی که از عشقش نوشته که به طرز مزخرفی از دستش داده رو راحت بخونه ؟ قطعا آسون نیست
.
پسرک با قدم های آروم به در نزدیک میشد
عطر تلخش به بقیه خبر میدادن که قدم هاشو واسه استیج برداشته
آروم ولی با استرس به پله های استیج نزدیک میشد ، بالا رفت و حالا نور افتاد روش
نمی دونست که برای اجرای این آهنگ آماده ست یا نه !
ولی به هرحال کاری بود که مجبور بود ، کاش میشد هیچوقت این اهنگو ننویسه ولی سرنوشت هیچوقت چیزی که میخوایی نمیشه میدونی چی میگم ؟
هر قدمی که به سمت میکروفون بر میداشت مساوی بود با یه بار اضافه روی دوشش ؛ قلبش سنگینی میکرد دلش دختر کوچولوشو میخواست که الان روی یکی از صندلی ها نشسته باشه و بلند تشویقش کنه ولی تنها انتظاری که میتونست داشته باشه تشویق کردنش توی بهشت باشه
لباشو تر کرد و به سمت میکروفون کج شد ، تشویقای مردم توی مخش بود ؛
هیچکس متوجه اون بغض پنهان توی چشمای قهوه ایش نشد ، حتی یه نفر
.
ادامه پارت بعد ^^
همکاری با @park-lm
#تکپارتی
حالا خبرامون چیه ؟ خبر بد شاید آهنگی باشه که پسرک از روی اتفاقات زندگیش نوشته ولی خبر بد تر رو بعدا متوجه میشید
..
پسر کتشو که تازه پوشیده بود ، صاف کرد میکاپ آرتیست داشت لبای خوش فرمش رو به رنگ صورتی کمرنگ در می آورد
استایلیست شروع کرد به درست کردن موهاش
درسته اجرا داشت ولی چه اجرایی ؟ غمگین ترین اجرای ممکن ؛ کی میتونه آهنگی که از عشقش نوشته که به طرز مزخرفی از دستش داده رو راحت بخونه ؟ قطعا آسون نیست
.
پسرک با قدم های آروم به در نزدیک میشد
عطر تلخش به بقیه خبر میدادن که قدم هاشو واسه استیج برداشته
آروم ولی با استرس به پله های استیج نزدیک میشد ، بالا رفت و حالا نور افتاد روش
نمی دونست که برای اجرای این آهنگ آماده ست یا نه !
ولی به هرحال کاری بود که مجبور بود ، کاش میشد هیچوقت این اهنگو ننویسه ولی سرنوشت هیچوقت چیزی که میخوایی نمیشه میدونی چی میگم ؟
هر قدمی که به سمت میکروفون بر میداشت مساوی بود با یه بار اضافه روی دوشش ؛ قلبش سنگینی میکرد دلش دختر کوچولوشو میخواست که الان روی یکی از صندلی ها نشسته باشه و بلند تشویقش کنه ولی تنها انتظاری که میتونست داشته باشه تشویق کردنش توی بهشت باشه
لباشو تر کرد و به سمت میکروفون کج شد ، تشویقای مردم توی مخش بود ؛
هیچکس متوجه اون بغض پنهان توی چشمای قهوه ایش نشد ، حتی یه نفر
.
ادامه پارت بعد ^^
همکاری با @park-lm
#تکپارتی
۱۱.۷k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.