یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت دهم
روی تخت نشسته بودم دست خودم نبود و اشکام همینجوری میومد
از یه جا خوشحال بودم که با کمکش میتونم
قاتل بابام رو پیدا کنم
از یه جا ناراحت بودم
که با ادمی دوسش ندارم میخوام رابطه برقرار کنم میخواد دختر بودنمو ازم بگیره
چرا اخه کاشک یه پیشنها دیگه داده بود
در اتاق باز شد اومد داخل رومو برگردوندم اون ور اومد کنارم نشست صورتمو به خودش گرفت چشمام رو نگاه میکرد
که پر از اشک بودن لبخندی زد
اکتای: نمیخوای شروع کنی
آلیس: ازم میخوای که چیکار کنم
اکتای: نمیدونم والا خودت بهتر میدونی چیکار کنی
آلیس:(خشن) من نمیدونم چی میگی
اکتای:بزا من برم بیخیال
دستشو کشیدم دراز کشید روی تخت کنارش دراز کشیدم لبامو گذاشتم رو لباش دکمه های لباسشو بت یه حرکت باز کرد دستامو گرفت
گذاشت روی سیکس پک هاش ناخنامو فرو کردم
اکتای: اخ
آلیس: وای ببخشید دردت گرفت
لبامو بردم جلو اروم فوت میکردم
زل زده بود بهم سرمو بالا دادم چشمام افتاد تو چشماش هولم داد روی تخت
لباسمو...
رمان خانه ارواح
پارت دهم
روی تخت نشسته بودم دست خودم نبود و اشکام همینجوری میومد
از یه جا خوشحال بودم که با کمکش میتونم
قاتل بابام رو پیدا کنم
از یه جا ناراحت بودم
که با ادمی دوسش ندارم میخوام رابطه برقرار کنم میخواد دختر بودنمو ازم بگیره
چرا اخه کاشک یه پیشنها دیگه داده بود
در اتاق باز شد اومد داخل رومو برگردوندم اون ور اومد کنارم نشست صورتمو به خودش گرفت چشمام رو نگاه میکرد
که پر از اشک بودن لبخندی زد
اکتای: نمیخوای شروع کنی
آلیس: ازم میخوای که چیکار کنم
اکتای: نمیدونم والا خودت بهتر میدونی چیکار کنی
آلیس:(خشن) من نمیدونم چی میگی
اکتای:بزا من برم بیخیال
دستشو کشیدم دراز کشید روی تخت کنارش دراز کشیدم لبامو گذاشتم رو لباش دکمه های لباسشو بت یه حرکت باز کرد دستامو گرفت
گذاشت روی سیکس پک هاش ناخنامو فرو کردم
اکتای: اخ
آلیس: وای ببخشید دردت گرفت
لبامو بردم جلو اروم فوت میکردم
زل زده بود بهم سرمو بالا دادم چشمام افتاد تو چشماش هولم داد روی تخت
لباسمو...
۴.۰k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.