یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت هجدهم
روی تخت منو گذاشت پتو رو کنید روم
دستشو گرفتم
آلیس:داری کجا میری؟ها
اکتای:عجبا کجا میخوام برم همینجا میشینم
آلیس:خوب چرا کنار من نمیشینی بیا پیش خودم بشین
برام چشم غره رفت نشستن
بازو شو با ناخونام فشار میدادم
ولی چیزی نمیگفت
اکتای: اهم
فهمیدیم دردش گرفته دستشو ول کردم
اکتای:راحت باش یکم دیگه فشار بدی قشنگ دستمو از تنم جدا میکنی
آلیس:خیله بود حالا نخواستم برو
حولش دادم خواستم از تخت برم پایین یهو یه صدایی اوند
جیغ کشیدم پریدم بغلش
آلیس:این چی بود دیگه
سرمو بالا گرفتم چشمام افتاد تو چشمام بهم زل زده بود
بین لبام و لباش یکم فاصله بود
دستمو بالا بردم آروم زدم تو گوشش
آلیس: پشه بود
پوزخندی زد
اکتای: (با خنده)که پشه بود اره ؟!
صورتت چی چشده چرا قرمز شدی..
رمان خانه ارواح
پارت هجدهم
روی تخت منو گذاشت پتو رو کنید روم
دستشو گرفتم
آلیس:داری کجا میری؟ها
اکتای:عجبا کجا میخوام برم همینجا میشینم
آلیس:خوب چرا کنار من نمیشینی بیا پیش خودم بشین
برام چشم غره رفت نشستن
بازو شو با ناخونام فشار میدادم
ولی چیزی نمیگفت
اکتای: اهم
فهمیدیم دردش گرفته دستشو ول کردم
اکتای:راحت باش یکم دیگه فشار بدی قشنگ دستمو از تنم جدا میکنی
آلیس:خیله بود حالا نخواستم برو
حولش دادم خواستم از تخت برم پایین یهو یه صدایی اوند
جیغ کشیدم پریدم بغلش
آلیس:این چی بود دیگه
سرمو بالا گرفتم چشمام افتاد تو چشمام بهم زل زده بود
بین لبام و لباش یکم فاصله بود
دستمو بالا بردم آروم زدم تو گوشش
آلیس: پشه بود
پوزخندی زد
اکتای: (با خنده)که پشه بود اره ؟!
صورتت چی چشده چرا قرمز شدی..
۲.۳k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.