Angel of life and death p26ادامه
#فیک
#فیکشن
#استری_کیدز
هیون : دیگه...دیگه نمیتونم این مجازات رو تحمل کنم...
قطره ی اشکی از گوشه ی چشمش چکید...
هیون : و.. واقعاً...دیگه نمیتونم...
با دومین قطره ای از اشک که در حال چکیدن بود...روی زانو هایش افتاد و سرش رو پایین انداخت.
بدنش بخاطر گریه میلرزید و خیلی آروم اشک میریخت...
دخترک با دیدن وضعیت مرد...به سمتش رفت و اونو توی بغلش گرفت
آمه : شیششش..آروم باش لطفاً
هیون : دیگه نمیتونم تورو اینقدر نزدیک به خودم ببینم ولی...اینقدر حس کنم ازم دوری...نمیتونم...نمیتونم
دختر آروم آروم شروع کرد به نوازش موهای قرمز رنگش...
آمه : من...من الان پیشتم...نگران نباش
همینطور که در حال نوازش موهای هیونجین بود...نگاهش رو به فلیکس که داشت با لبخند کمرنگی بهشون نگاه میکرد داد...
اونم به پسرک لبخندی زد و آروم روی موهای قرمز رنگ مرد توی بغلش بوسه ای گذاشت...
مرد سرش رو توی گردن دختر فرو برده بود و همینطور که آروم اشک میریخت...زمزمه کرد :
هیون : عاشقتم
(چیزی تا پایان نمونده 🥲)
#فیکشن
#استری_کیدز
هیون : دیگه...دیگه نمیتونم این مجازات رو تحمل کنم...
قطره ی اشکی از گوشه ی چشمش چکید...
هیون : و.. واقعاً...دیگه نمیتونم...
با دومین قطره ای از اشک که در حال چکیدن بود...روی زانو هایش افتاد و سرش رو پایین انداخت.
بدنش بخاطر گریه میلرزید و خیلی آروم اشک میریخت...
دخترک با دیدن وضعیت مرد...به سمتش رفت و اونو توی بغلش گرفت
آمه : شیششش..آروم باش لطفاً
هیون : دیگه نمیتونم تورو اینقدر نزدیک به خودم ببینم ولی...اینقدر حس کنم ازم دوری...نمیتونم...نمیتونم
دختر آروم آروم شروع کرد به نوازش موهای قرمز رنگش...
آمه : من...من الان پیشتم...نگران نباش
همینطور که در حال نوازش موهای هیونجین بود...نگاهش رو به فلیکس که داشت با لبخند کمرنگی بهشون نگاه میکرد داد...
اونم به پسرک لبخندی زد و آروم روی موهای قرمز رنگ مرد توی بغلش بوسه ای گذاشت...
مرد سرش رو توی گردن دختر فرو برده بود و همینطور که آروم اشک میریخت...زمزمه کرد :
هیون : عاشقتم
(چیزی تا پایان نمونده 🥲)
۱۱.۱k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.