خاک، هر شب دعا کرد
خاک، هر شب دعا کرد
از ته دل خدا را صدا کرد
یک شب آخر دعایش اثر کرد
یک فرشته تمام زمین را خبر کرد
وخدا تکه ای خاک را برداشت
آسمان را در ان کاشت
خاک را توی دستان خود ورز داد
روح خود را به او قرض داد
خاک، توی دست خدا نور شد
برگرفت از زمین دور شد
راستی، من همان خاک خوشبخت، من همان «نور» هستم
پس چرا گاهی اوقات
این همه از خدا دور هستم؟!
از ته دل خدا را صدا کرد
یک شب آخر دعایش اثر کرد
یک فرشته تمام زمین را خبر کرد
وخدا تکه ای خاک را برداشت
آسمان را در ان کاشت
خاک را توی دستان خود ورز داد
روح خود را به او قرض داد
خاک، توی دست خدا نور شد
برگرفت از زمین دور شد
راستی، من همان خاک خوشبخت، من همان «نور» هستم
پس چرا گاهی اوقات
این همه از خدا دور هستم؟!
۱.۸k
۲۲ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.