شش ماهی میشد که با هم دوست بودن
شش ماهی میشد که با هم دوست بودن
تو این شش ماه خیلی با هم صمیمی شده بودن
حتی بعضی شب ها هم خونه هم میخوابیدن
یه روز یه دختری از سر کوچه رد شد اونم بهش یه تیکه انداخت
بهش گفتن میدونی این دختره کیه؟؟؟
گفت :نه..!کیه؟؟
گفتن: این خواهر رفیقته...!!
اون حسابی شرمنده شد و رفت پیش رفیقش و گفت : شرمنده داداش!من نمیدونم اون دختره خواهرته بهش تیکه انداختم...
رفیقشم دست انداخت دور گردنشو گفت:
"به سلامتی اون رفیقی که الان شش ماهه باهام دوسته ولی هنوز نفهمیده خواهرم چه شکلیه.."
تو این شش ماه خیلی با هم صمیمی شده بودن
حتی بعضی شب ها هم خونه هم میخوابیدن
یه روز یه دختری از سر کوچه رد شد اونم بهش یه تیکه انداخت
بهش گفتن میدونی این دختره کیه؟؟؟
گفت :نه..!کیه؟؟
گفتن: این خواهر رفیقته...!!
اون حسابی شرمنده شد و رفت پیش رفیقش و گفت : شرمنده داداش!من نمیدونم اون دختره خواهرته بهش تیکه انداختم...
رفیقشم دست انداخت دور گردنشو گفت:
"به سلامتی اون رفیقی که الان شش ماهه باهام دوسته ولی هنوز نفهمیده خواهرم چه شکلیه.."
۱.۷k
۱۴ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.