انگشتانم
انگشتانم
لای ورق های دیوان حافظ می رود
دستِ دلم می لرزد
اما به خواجه می سپارم
تا امید را از دلم نگیرد
دلم میخواهد همیشه بگوید:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ..
ولی.....
لای ورق های دیوان حافظ می رود
دستِ دلم می لرزد
اما به خواجه می سپارم
تا امید را از دلم نگیرد
دلم میخواهد همیشه بگوید:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ..
ولی.....
۱.۷k
۰۳ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.