سرهر شاخه برگی زرد و قرمز

سرهر شاخه برگی زرد و قرمز
زمین کوچه باغ از برگ لبریز
درختان قهوه ای ، دامن کمی سبز
رسیده فصل رنگارنگ پاییز.

نسیمی سرد می آید بر این باغ،
درختان را زسوزش می تکاند،
فرو می ریزد از هر شاخساری-
گهی برگی و گه برگی بماند.


لب دیواره ای پوشیده از گِل
نشسته گربه ای خاکستری رنگ
کمی کِز کرده و می نالد انگار
ندارد بهر خوردن طعمه در چنگ.


کلاغی سوی دیگر ، روی خاشاک ،
به چیزی میزند انگار منقار
نوک سرو بلندی آنطرفتر ـ
کلاغی می زند هر لحظه ای قار.


به دوشش می کِشد باری ز هیزم
جلوتر پیرمرد گوژپشتی
ز روی مهربانش می توان دید-
نکرده با کسی هرگز درشتی .


خدا نقاش و استاد بزرگیست
چه زیبا می زند رنگی به دنیا
خدا را شکر عمرم بوده بر جای
که بینم باز این پاییز زیبا.


فقط زیبایی اش اینجا مهم نیست،
فقط نقاشی اش الگوی من نیست !
ببین در گیر و دار این هیاهو ـ
چنین آرامشی در این وطن نیست ؟!


بفکر نان وآبت باش چون مور ،
که فردا فصل سرمای شدید است،
از این پاییز زیبا عبرت آموز
که هر کس درس گیرد ، رو سفید است 


#tabiatgardi
#طبیعت_گردی#طبیعتگردی#طبیعت_گرد#طبیعت_بکر#طبیعت_ایران#طبیعت_جهان#طبیعتگرد#طبیعت_وحشی#طبیعت_ناب#طبیعت_گرد_ایران#طبیعت_شمال#طبیعت_پاک#گردشگری#گردشگر#ویسگون#ایران#ایرانگردی#خلیج_فارس#کیش#شمال#تهران#رشت#ساری#گیلان#مازندران#طبیعت#طبیعت_زیبا