پارت ۳۱
پارت ۳۱
(هلیا)
ساعت ۷:۵ دقیقه راه افتادیم ، آرمان بازم رفت تو ماشین رادوین اینا ، خودش گفت من با هر کی رفتم با همونم
برمیگردم ، یعنی اون لحظه نفس نمیخواست خفه اش کنه رسما میخواست سر از تنش جدا کنه ،
بیچاره ، اخه بگو مگه عقلت کمه که انقدر کینه توزی ، ولی خودش میگه شماها منو درک نمی کنید ، میگه به قول
یه بنده خدایی : نمیدونم چه حکمتیه که از بعضیا بدون این که اذیتت کرده باشند بدت میاد ، شایدم واقعا
ما نمیتونیم درکش کنیم ، البته ترنم هم یکم از یه سری افراد بدش میادا ولی زیاد بروز نمیده ،
با صدای متین رشته افکارم پاره شد ،
من : چیزی گفتی ،ً؟
متین : کجاااییی بابا دوساعته دارم صدات میکنم
من: بگو میشنوم
متین: فردا بریم خرید عروسی
من : عه بابا بذار دو روز بگذره خستگی شمال از تنمون در بره بعد میام باهات میریم خرید ،
متین : اه چرا
من: انگار تو بیشتر از دخترا خرید رو دوست داریا
متین ،: نه به خاطر تو میگم ،
یکم وقت گذشت ، یهو متین گفت: اه هلی یه سی دی CD آهنگ درست حسابی نداری ؟
من : چیییی؟ من اگه سی دی CD آهنگ داشتم الان با تو اینجا نبودم ،
متین : کجا بودی ؟
من : با دوست دخترام بیرون ول میچرخیدم ،
متین : از کی تا حالا تو دوست دختر دار شدی
من : مگه تو دوست پسر نداری؟
متین: دوسن دختر مال پسراست و دوست پسر ماله دخترا
من ، : نکنه انتظار داشتی با دوست پسرام برم؟
متین : من غلط بکنم همچین انتظاراتی داشته باشم. ،
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
(نفس)
یعنیییییییی تا شنیدم آرمان قراره دوباره با ما بیاد میخواستم کل ماشینو از پهنا بکنم کف لوزولمعده اش .
اه اه پسره نکبت میگه من با هر کی رفتم باهمون هم برمیگردم ، ایشش میخوام صد سال سیاه برنگردی ،
پسره عنتر . با ناراحنی سوار ماشین شدم و دوباره رفتم عقب و بازم پناه بردم به هندزفری هام .
(هلیا)
ساعت ۷:۵ دقیقه راه افتادیم ، آرمان بازم رفت تو ماشین رادوین اینا ، خودش گفت من با هر کی رفتم با همونم
برمیگردم ، یعنی اون لحظه نفس نمیخواست خفه اش کنه رسما میخواست سر از تنش جدا کنه ،
بیچاره ، اخه بگو مگه عقلت کمه که انقدر کینه توزی ، ولی خودش میگه شماها منو درک نمی کنید ، میگه به قول
یه بنده خدایی : نمیدونم چه حکمتیه که از بعضیا بدون این که اذیتت کرده باشند بدت میاد ، شایدم واقعا
ما نمیتونیم درکش کنیم ، البته ترنم هم یکم از یه سری افراد بدش میادا ولی زیاد بروز نمیده ،
با صدای متین رشته افکارم پاره شد ،
من : چیزی گفتی ،ً؟
متین : کجاااییی بابا دوساعته دارم صدات میکنم
من: بگو میشنوم
متین: فردا بریم خرید عروسی
من : عه بابا بذار دو روز بگذره خستگی شمال از تنمون در بره بعد میام باهات میریم خرید ،
متین : اه چرا
من: انگار تو بیشتر از دخترا خرید رو دوست داریا
متین ،: نه به خاطر تو میگم ،
یکم وقت گذشت ، یهو متین گفت: اه هلی یه سی دی CD آهنگ درست حسابی نداری ؟
من : چیییی؟ من اگه سی دی CD آهنگ داشتم الان با تو اینجا نبودم ،
متین : کجا بودی ؟
من : با دوست دخترام بیرون ول میچرخیدم ،
متین : از کی تا حالا تو دوست دختر دار شدی
من : مگه تو دوست پسر نداری؟
متین: دوسن دختر مال پسراست و دوست پسر ماله دخترا
من ، : نکنه انتظار داشتی با دوست پسرام برم؟
متین : من غلط بکنم همچین انتظاراتی داشته باشم. ،
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
(نفس)
یعنیییییییی تا شنیدم آرمان قراره دوباره با ما بیاد میخواستم کل ماشینو از پهنا بکنم کف لوزولمعده اش .
اه اه پسره نکبت میگه من با هر کی رفتم باهمون هم برمیگردم ، ایشش میخوام صد سال سیاه برنگردی ،
پسره عنتر . با ناراحنی سوار ماشین شدم و دوباره رفتم عقب و بازم پناه بردم به هندزفری هام .
۲.۸k
۲۰ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.