*راز دل*
*راز دل*
کیهان : شام که خوردم رفتم تو سالن نشستم
- موبایلت خودکشی کرده
موبایلمو از ماه وش گرفتم وجواب دادم
- الو
- سلام کیهان خوبی
- شما
- احسانم
ماه وش رو نگاه کردم که داشت نگام می کرد
- میشه تنهام بزاری عزیزم
ماه وش که رفت عصبی گفتم : چی می خوای احسان کی شماره منو داده به تو ؟
احسان : گیرش اوردم دیگه کیهان قسمت میدم کمکم کن نازنین داره از غصه می میره
- من فرشته نیستم که به من میگی کمکت کنم اون کارم بخاطر زن عمو انجام دادم
احسان : کیهان مالی نمیگم بیا به نازنین بگو بخشیدیش مگه نگفتی بخشیدیش ؟
- چرا ...بهش بگو بخشیدمش نمی خوام ببینمش تو هم دیکه زنگ نزن سر راهم سبز نشو فهمیدی چی گفتم
احسان : کیهان التماس می کنم داره می میره بخدا جدی میگم
- یه بار زنگ زدی ببینی من زنده ام یا مرده ...خیلی نامرد بودی
احسان : اشتباه کردم دست خودم نبود کیهان
- حرفاتو زدی جوابتم شنیدی
احسان : من نامرد بودم تو چی تو مردی کیهان
سکوت کردم نباید دلم می سوخت انگار یادم رفته بود چی به سرم اومده
احسان: کیهان
گوشی رو قطع کردم دوباره زنگ زد چرا نمی فهمید گوشی رو برگردوندم به مبل تکیه دادم
- عزیزم برات قهوه آوردم
چشامو باز کردم نگاش کردم
ماه وش : چیه یهو ساکت شدی
لبخندزدم ونشوندمش کنارم
- نظرت چیه چند روز بریم مسافرت
ماه وش : کجا
- هر جا تو بگی
ماه وش شونه بالا انداخت وگفت : من که جایی رو بلد نیستم یه جای اروم
- خوبه
مستانه اومد کنارمون نگاهم که به لباسش افتاد ماه وش رو نگاه کردم سوالی نگام کرد قهوه ام رو خوردم وگفتم : یکم کار دارم ببخشید نمیشه بنشینم کنارتون
رفتم بالا وتو اتاقم اگهاین نقشه رو امشب تموم می کردم تا یه هفته کارام سبک بود کلا دوست داشتم خودم کارامو انجام بدم صدای در برگشتم اخم کردم
ماه وش : کیهان تو خوبی
- چطور
ماه وش : یهو انگار حالت عوض شد
حرفای احسان تو سرم پشت سرهم رژه می رفت نشستم رو صندلی وگفتم : میشه تنهام بزاری عزیزم کارام زیاده
نگام کرد وگفت : باشه عزیزم شبت بخیر
وقتی رفت تازه متوجه لباسش شدم همونی بود که تن مستانه بود چقدرم باهوش بود تپلی من
کیهان : شام که خوردم رفتم تو سالن نشستم
- موبایلت خودکشی کرده
موبایلمو از ماه وش گرفتم وجواب دادم
- الو
- سلام کیهان خوبی
- شما
- احسانم
ماه وش رو نگاه کردم که داشت نگام می کرد
- میشه تنهام بزاری عزیزم
ماه وش که رفت عصبی گفتم : چی می خوای احسان کی شماره منو داده به تو ؟
احسان : گیرش اوردم دیگه کیهان قسمت میدم کمکم کن نازنین داره از غصه می میره
- من فرشته نیستم که به من میگی کمکت کنم اون کارم بخاطر زن عمو انجام دادم
احسان : کیهان مالی نمیگم بیا به نازنین بگو بخشیدیش مگه نگفتی بخشیدیش ؟
- چرا ...بهش بگو بخشیدمش نمی خوام ببینمش تو هم دیکه زنگ نزن سر راهم سبز نشو فهمیدی چی گفتم
احسان : کیهان التماس می کنم داره می میره بخدا جدی میگم
- یه بار زنگ زدی ببینی من زنده ام یا مرده ...خیلی نامرد بودی
احسان : اشتباه کردم دست خودم نبود کیهان
- حرفاتو زدی جوابتم شنیدی
احسان : من نامرد بودم تو چی تو مردی کیهان
سکوت کردم نباید دلم می سوخت انگار یادم رفته بود چی به سرم اومده
احسان: کیهان
گوشی رو قطع کردم دوباره زنگ زد چرا نمی فهمید گوشی رو برگردوندم به مبل تکیه دادم
- عزیزم برات قهوه آوردم
چشامو باز کردم نگاش کردم
ماه وش : چیه یهو ساکت شدی
لبخندزدم ونشوندمش کنارم
- نظرت چیه چند روز بریم مسافرت
ماه وش : کجا
- هر جا تو بگی
ماه وش شونه بالا انداخت وگفت : من که جایی رو بلد نیستم یه جای اروم
- خوبه
مستانه اومد کنارمون نگاهم که به لباسش افتاد ماه وش رو نگاه کردم سوالی نگام کرد قهوه ام رو خوردم وگفتم : یکم کار دارم ببخشید نمیشه بنشینم کنارتون
رفتم بالا وتو اتاقم اگهاین نقشه رو امشب تموم می کردم تا یه هفته کارام سبک بود کلا دوست داشتم خودم کارامو انجام بدم صدای در برگشتم اخم کردم
ماه وش : کیهان تو خوبی
- چطور
ماه وش : یهو انگار حالت عوض شد
حرفای احسان تو سرم پشت سرهم رژه می رفت نشستم رو صندلی وگفتم : میشه تنهام بزاری عزیزم کارام زیاده
نگام کرد وگفت : باشه عزیزم شبت بخیر
وقتی رفت تازه متوجه لباسش شدم همونی بود که تن مستانه بود چقدرم باهوش بود تپلی من
۱۳.۹k
۲۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.