Part

Part 4

ا،ت از خواب بیدار شدم دیدم کوک برام پیام فرستاده

کوک: صبح بخیر عشقم از خواب بیدار شدی

ا،ت: اره ولی کوک امروز زبان دارم نمیدونم چطور به یونگ سو بگم که باهات اکی شدم چون قرار بود ترو برای یونگ سو اکی کنم

کوک: ولش کن اذیتش نکن بچست

ا،ت: نه بابا من چیکار دارم

کوک: مرسی مهربونم

ات،: خوب عشقم من دیگه باید برم فعلا

کوک،: باشه فعلا بیبی


ا،ت: وایی حالا یونگ سو رو چیکار کنم

ولش کن فعلا برم آماده بشم به صبحه کلاسم رفتم صبحونه خوردم و به لباس معمولی پوشیدم و سوار ماشین شدم و به سمت زبانکده حرکت کردم

با استرس عجیبی وارد مغازه شدم و تا رسیدم دیدم یونگ سو و هاری منتظرم

ا،ت: سلام بچه ها

هاری یونگ سو: سلام

یونگ سو: خوب ا،ت چی شد

ا،ت : خوب راستش

یونگ سو: خوب

ا،ت : کوک نخواست باهات اکی بشه

یونگ سو: چرا

ا،ت : گفت ازت خوشم نمیاد

یونگ سو: ای بابا

ا،ت : ولی با من اکی شد

یونگ سو: چیییی

ا،ت: یونگ سو شرمنده ولی من رو کوک کر،،اش بودم

یونگ سو: ای خدا چرا حالا باهام اکی نشد چین بده

ا،ت: راستش من بهش گفتم تو 10 سالته

یونگ سو: دخترههههههه.........
دیدگاه ها (۵)

Part 5یونگ سو: دختر کیونییی چرااااا،ت : ببخشید آخه واقعا خیل...

مثلت مافیا part 13

Part 3ا،ت: خوب راستش من یه رفیقی دارم که میخواد باهات اکی بش...

Part 2.ا،ت ویوبعد یک ساعت بیست دقیقه کلاسمون تموم شد و با ب...

پارت ۷۱ فیک ازدواج مافیایی

ویو ا/تبا آلارم کوفتی از خواب بیدار شدم رفتمwsکار های لازم ر...

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط