سناریو

وقتی ‌پدر و مادرت مردن و تو برنامه تلویزیونی تو سرت میکوبنش و تو بغض میکنی و بعد برنامه از سالن گریه کنان میزنی بیرون(چه دارک…)

نامی:ا.تتتت صبر کننن تو نباید به مزخرفات اونا گوش بدی تو بهترینی اگه تو نباشی منم میرممم

جین:هی هی صبر کن ببینم هرچی گفتن از نادونی و بی آقایشون بوده تو نباید جا بزنی ببین من دوست دارم پس توام قوی باش !

یونگی:رو به مجری:یاااا چجوری جرات کردی راجب ا.ت من اینجوری حرف بزنی زود باش جلو همه ازش عذر خواهی کن وگرنه ابروتون رو میبرم زود باششش(بعد تورو بغل میکنه و در گوشت میگه:آروم باش پیشی کوچولوم غلط کرد :)

جیهوپ:اهای اصن میفهمی داری چی میگی اون هرچیم که هست من دوسش دارم و هیچکس نمیتونه اینو انکار کنه چون خودم میگم گذارش شما رو هم میکنم با این مجری گیرتون ا.ت صبر کن منم دارم میام

جیمین:اهاییی چی داری میگی حواست هست که داری با همسر من حرف میزنی زنیکه تو خودت از چه خانواده ای هستی هان!؟اصن برام مهم نیست مهم اینه من عاشق ا.تم هستم و الان زود ازش عذر خواهی کن بیشعور حق نداری باهاش ابنجوری حرف بزنی (سریعا اونجا رو ترک میکنین و تو بغلش خوابت میگیره )

تهیونگ:اخم بسیار وحشتناکی میکنه و همراه با داد بلندی میگه:کودوم حر*وم زاده ای تهیه کننده این برنامه اس هااان؟!اینجا رو رو سرتون خراب میکنم بعد میره دنبال ا.ت و بغلش میکنه و میبرش از اونجا

کوکی:زنیکه خراب چطور به خودت اجازه دادی با ا.ت من اینجوری حرف بزنی بزنمت صدا صگ بدی هااان!؟(بعد بدون توجه به بقیه میدوعه دنبالت و می‌رید گزارش اون برنامه رو میکنی بعدم میرید یه جای دنج و بغلت میکنه