Mycharmingmafia

#My_charming_mafia

#مافیای_جذاب_من

#part14
-هه امیدوار نباش چون من حالا حالا ولت نمیکنم الانم برو ب سرو وضعت برس
+اه شیطونه میگه بزنم فکشو بیارم پایین پسرع لاشی
-یاا شنیدمااا
+خب بشنو ب چپم
-بعد پروژع حالیت میکنم
+گگگگگگ (دارع اداشو در میارع)
رفتیم باهم پروژع تموم کردیم (حوصلع ندارم تمام دقیق ب دقیق بنویسم)
زمانی ک ب امارت رسیدیم (بچه ها اینا توی کارگاه پروژشونو انجام میدن برای همین تا کاراگاه میرن) رفتم تو اتاقم ولی خدایی اتاقه خیلی بزرگی بود خوشم اومدع بود از اتاقش ک کوک صدام کرد
-ات
+بله
-بیا شام بخور
رفتم پایبن خیلی گشنم بود نشستم همه رو خوردم
-چقد گرسنع بودی بازم میخوای
+یا خوب گشنمع دیگع(با کمی اخم)
-عصاب مصابت کنسلع هاا هرچقد می خوای بخور منو بگو با کی دارم صحبت میکنم دختر هرزع
+یا تو چرا هر دفع بهم میکی هرزع
-چون دوص دارم
+خوشم نمیاد
-چون خوشت نمیاد بیشتر میگم
+یا بس کن
و ازش دور شدم تو حیاط نشستع بودم ک اومد پیشم
_ات
هیچ جوابی ندادم
-الان مثلا باهام قهری
بازم هیچ جوابی ندادم اومد پشتمو اروم از پشت بغلم کرد دستاشو ب دور کمرم حلقع کرد خاصتم از بغلش بیام بیرون ولی نمیشد این بشر دستاش از اهن ساختع شده
+ولم کن چیکار میکنی
-ولت نمیکنم
+میگم بس کن
-خاهش کن
+ولم کن
-خاهشتو نشنیدم بیب
+اینطوری صداام نکن
-دیگع مال منی هرجور بخوام صدات میکنم
+پوفف
-خاهشتو نشنیدماا
+خاهش میکنم ولم کن
-چرا دلم راضی نمیش ولت کنم بیب
+یاا ولم کن
+دستاشو گاز گرفتم ولی هیچ تاثیری روش نداشت


ادامه دارد........