جنونعشقت

جـنون‌عـشـقَت❤️‍🔥:)
#𝐏𝐚𝐫𝐭 ۲۳


دنیا
من احمق بگو که فکر میکردم به خاطر من اومده
تو همین فکرا بودم که دیدم پسره دستمو گرفت و من با یه جیغ میخاستم دستمو از توی دستای کثیفش بیرون بکشم که دیدم یهو طوفان مشتی هواله دهنش کرد
تو دلم عروسی بود که به خاطر من غیرتی شده از طرفی هم میترسیدم دعوا کنن و .

طوفان کلید ماشینش بهم داد و گفت برو بشین تو ماشین تا بیام
استرس گرفته بودم نمیدونستم برم یا بمونم از یه طرفی خاستم که به حرفش گوش کنم از طرفی هم طاقت نداشتم ببینم دعوا بیشتر شده و طوفان آسیب ببینه
طوفان دوباره بهم گفت که برم تو ماشین و دعوا داشت شدت میگرفت
از فشاری که روم بود زدم زیر گریه و رفتیم آستین طوفان گرفتم و بهش گفتم

دنیا ' طوفان ولش کن ازت خواهش میکنم
ادامه نده

طوفان با چهره عصبانی به طرفم برگشت و گفت

طوفان مگه بهت نگفتم برو تو ماشین و ...