پارت چهلو چهار

پارت چهلو چهار

یه جوری حاضر شدم انگار میرم جنگ
خب حالا چی درست کنم؟حالا اگه مغزم سر صبحی کار کنههه

چرا اصلا فک میکنم؟ همون شیر کاکائو و یکمم نون تست با شکلات پر میکنم،

مرحله اول شیرو داغ کردم
خوب داغ شد و کاکائو بهش اضاف کردم
و خوب تو مخلوط کن مخلوط شد

رو نون شکلات زدم و تو یکیش توت فرنگی گذاشتم و اونیکی موز

تو ظرف خوشگل گذاشتم و شیر کاکائو رو هم تکمیل کردم و تماممممم برای اولین بار دستم نسوخت

برم که مامانمو صدا کنم
عین بچه ۲ ساله با ذوق بیدارش کردم(:

مامان؟

مامانم:جانم؟فداتشم چیزی شده؟

ن چیزی نشده پاشو دیگه چقدر میخوابی

مامانم:باشه الان پا میشم تو برو منم میام

رفتم بیرون و تا مامانم بیاد میزو چیدم

مامانم:میبینم که پرنسسم صبحونه درست کرده فداتشم من چرا زحمت کشیدی
نمیگی دستت بسوزه

حالا ولش به هرحال جیزیم نشده پس بیا بشین

مامانم:فداتشم باشه

صبحونشو خورد و گف

مامانم:ماری؟برنامت واسه تولدتت چیه؟

خب نمدونم همین جا جشن میگیرم

مامانم:به بابات گفتم گف که برنامش با ماریه هر جارو دوس داش و هرجوری دلش خواست جشن بگیره

باشه

مامانم:میتونم یه درخواستی ازت بکنم؟

آره حمتا

مامانم:میشه ی لباس سفیدی بپوشی

امم چرا؟

مامانم:هیچی ولش یه چی پروندم

باشه میپوشم

خب مامان من باید برم خرید برم حاضر شم

مامانم:باشه قشنگم مواظب باش

رفتم اتاق و شروع کردم به آماده شدن

بعد از نیم ساعت

خوبه دیگه الان ساعت تقریبا ی ربع مونده ۴ زنگ بزنم به اونیکس بیاد دنبالم
.....

الو؟سلام

اونکیس:سلام قلبم خوبی

مرسی فدات کجایی؟

اونیکس:خونم،شما امر بفرما

خواستم بگم که منو لنا میخوایم بریم میای یا خودمون بریم؟

اونیکس:میام پنج دقیقه دیگه اونجام

باشه آروم برون

اونیکس:رو جف چشام

خدافظ