تو نویسنده ی داستان زندگی خودتی

تو نویسنده ی داستان زندگی خودتی!!

مینویسی صبحا همش خوابم میومد؟
بیدارم میشدم نیم ساعت بعد دوباره میخوابیدم؟
هی امروزو انداختم فردا؟⛓

تا یکم مسیر سخت میشد میکشیدم کنار؟
اره هزارنفر راهو نشونم دادنا ولی من باز دلم خواست بزنم جاده خاکی؟🤒

تفریحات زودگذرو ترجیح دادم؟
دائما درحال غر زدن و ناامیدی بودم؟
هرهدفی هم داشتم ول کردم؟🙄👐🏽

یا اینجوری بنویسی : 🔥🎗

به عشق هدفم هوا گرگ ومیش که میشد بیدار میشدم
زود تند سریع یه چایی تازه دم اماده میکردم و همزمان چک میکردم که برنامه امروزم چیه😍✖️

بعدشم که استارت خفن روزمو میزدم
خواب زیاد؟ معنی نداشت
من باید با جون و دل درس میخوندم
تست سخت؟ مسخرست😏🚀

اگه آسون بود که همه انجامش میدادن ولی من متفاوتم👌🏽🌱

امکانات ندارم؟خب به درک
دارم تلاش میکنم که ایندم
هرامکاناتی بخوام داشته باشم⚡️🎖

ترس از نرسیدن؟ شوخیت گرفته من وقت ندارم حتی بهش فکرکنم😎

تیکه کنایه بقیه؟
مگه اونا دارن جای من زندگی میکنن😐

اهمیتی قائل نمیشم که!!
خواب ظهر؟ در حد بیست دقیقه بسمه چه خبره😒

دستام درد بگیره از نوشتن زیاد؟ خیلیم حس خوبیه من که عاشقشم😍

شبا از خستگی بیهوش بشم؟ چه حسی بهترازاین🤫
مهم فقط اینه تهش من میرسم
به اون چیزی که لایقشم تمام 😉💪🏽

حالا بگو ببینم داستان زندگیتو چه جوری
داری مینویسی؟📚