چند ساعت پیش میخواستم خونه ی یکی از دوستان تلفن کنم که بن
چند ساعت پیش میخواستم خونه ی یکی از دوستان تلفن کنم که بنظرم یه شماره رو جابجا گرفتم ، یه خانم خیلی مسنی تلفن رو برداشت ، باتوجه به اینکه میدونستم خانمی به این سن اونجا نیس ، بعد از سلام کردن عذر خواهی کردم ، خانم مسن گفت مبینا جان دخترم تویی؟ گفتم خیر مادر جان اشتباه گرفتم ، دوباره گفت مینا تویی؟ بازم گفتم نه مادر جان اشتباه گرفتم ، اینبار گفت مریم جان تویی؟ نمیدونم چرا اما اینبار گفتم آره مادر مریمم ، دلم برای شنیدن صدات خیلی تنگ شده بود ، اونم شروع کرد ، حدود نیم ساعت ، سراغ شوهر و بچه های مریم رو گرفتن ، خیلی دلم سوخت ، بغض راه حرف زدنمو بست ...!
امروز پدر و مادرا رو دریابیم ، شاید فردایی نباشد ...!
مامان جان روحت شاد یه فاتحه برای شادی روح مادرم بخونید لطفا...
امروز پدر و مادرا رو دریابیم ، شاید فردایی نباشد ...!
مامان جان روحت شاد یه فاتحه برای شادی روح مادرم بخونید لطفا...
۵.۴k
۲۱ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.