پسر عموی جذاب من

پسر عموی جذاب من
ا.ت+)(شوگا-)(پدر شوگا#)(,مادر شوگا@)
پارت چهارم (آخر)
از زبان ا.ت
من خیلی یونگی رو دوست دارم شاید اون دوسم نداشته باشه اما خیلی بد امروز با من رفتار کرد
مگه من انتخاب کردم که یتیم باشم
بهتره دست از دوست داشتن یونگی بکشم
اینطوری بهتره برای دوتامون
از زبان یونگی
امروز خیلی با ا.ت بعد رفتاری کردم
برای اینکه از دلش در بیارم
می‌خوام بهش اعتراف کنم
با کمک مامان و بابام خونه رو تزیین کردم
بابام به ا.ت زنگ زد بیاد خونه و خودش و مامانم رفت بیرون تا ما راحت باشیم
پرش زمانی
وقتی که ا.ت اومد
+عمو کجایید
-بابام نیست اما من هستم
+,نمی...
-من دوست دارم
+چی.........(تعجب)
-من تو رو خیلی دوست دارم و به خاطر صبح ازت معذرت می خواهم
+منم دوست دارم (رفت تو اتاق)
-می دونستم دوسم داری یسسسسسس(بلند)
پرش زمانی
چند سال بعد
+عشقم لینا تو رو میخواد
-اومدم
-دخترم لینا گریه نکن من اومدم
از زبان نویسنده
و بله این دو عاشق به هم رسیدن
و دخترشون لینا ۱سالشه
وتا آخر عمر با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردن
پایاااان