part 5

آرشام~
این داش مام دختر مردمو قورت داد انقد زل زدع بهش
گارسون اومد سفارش گرفت منو دلبرم طبق معمول پیتزا سفارش دادیم
اون داش هیزم ک اصن چشم از نازی بر نداشت فقط گفت کولا میخوره
نازی هم دابل برگر سفارش داد من موندم این خاله ریزه چجوری میخواد اینو بخوره !
نازی ~
همه غذا رو سفارش دادیم و من رفتم که قبل غذا دستامو بشورم
دستمو که شستم حس کردم یکی داره نزدیکم میشه
_ جون چه خوشگلی یه حالی به ما میدی ؟!
+ جییغغغغغغغغغغغغ
ارتا ~
نازیم رفت دستشو بشوره ... نمیدونم این دختره چی داره که من اینقد جذبش میشم ، فقط نگاش که میکنم از وقتی که با سارا بودمم قلبم تند تر میزنه چه برسه ...
با صدای جیغ به خودم اومدم بدون اختیار رفتم سمت دستشویی ...
یه نگاه به نازی انداختم که تقریبا از ترس داشت غش میکرد و یه نگاهم به اون مرتیکه ی بی ناموس که میخواست بزور به نازی دست بزنه
_ هوی مرتیکع داری چه غلطی میکنی؟؟؟؟؟
+ تو چیکارشی ؟!
_ همه کارش گورتو گم کن...
+ هه اومدی جنتلمن بازی در بیاری نه ؟ ببین بچه این دختر مال منه تمام فهمیدی یا بفهمونمت ...
با شنیدن حرفاش کنترلمو از دست دادمو با مشت و لگد افتادم به جونش ... آرشامم سعی میکرد منو ازش جدا کنه اما من ول کن ماجرا نبودم که یهو با صدای لرزونه نازی برگشتم ...
_ آر...تا...
قبل از اینکه بیفته گرفتمش ... غش کرد !
....
«خوشگل وحشی»