وقتی بهت خیانت میکنه

وقتی بهت خیانت میکنه

ویو جین.
امروز وقتش بود وقت اجرای نقشم به کوک و یونگی گفتم که با ته هماهنگ کنن کوکی بم زنگ زد گفت همچی اوکه و حالا نوبت من بود پس سعی کردم کاری کنم که ا/ت بیاد بیرون بام بعد از کلی تلاش موافقت کرد امیدوارم خوب بشه رفتیم سوار ماشین شدیم

ا/ت: هیونگ کجا میریم
جین: میفهمی

ویو ته
اماده بودم. هم خوشحال بودم هم ناراحت خوشحال از اینکه عشقمو بعد چند روز میبینم و ناراحت هم بخواتر این که میترسم پسم بزنه
ویو کوک
همچی اماده بود هیونگ هم تماس گرفت گفت پنج دقیقه دیگه میرسن
به تهیونگ هم گفتم که اماده باشه ته رو بردیم توی ون تا وقتی اونی میاد سوپرایز بشع

ویو راوی
جین و ا/ت رسیدن
همچی داشت خوب پیش میرفت
که یهو تهیونگ با یه دست گل اومد از ون بیرون ا/ت تا خواست حرف بزنه تهیونگ با دسش اشاره کرد که ساکت و خودش شروع کرد
ا/ت من واقعا متاسفم منو ببخش من با قرص تحریک کننده حالم بد شد و نتونستم جلوی خودمو بگیر من
من....
ا/ت که حالا متوجه شده بود نزاشت حرفش کامل شه رفت و لبشو چسبوند به لب تهیونگ دو تا هیونگ ها و مکنه هم با خوشحالی نگاهشون میکردن
بعد از چند دقیقه جدا شدن
ا/ت: خیلی دوست دارم ♡
ته ته: من دوست ندارم من عاسقتم

و پایان
خب ببخشید اگه خوب نبود اولین بار بود مینوشتم