پارت اول
یه صبح دیگه بلند شدم راستی!! یادم رفت خودمو معرفی کنم اسمن من ا/ت دختری کیوت خوشگل جذاب که همه پسر ها دنبالمن😉😎😎من توی خانواده پولدار بزرگ شدم و من وارث خانوادم 😎 ولی حرف پدر بزرگم هنوز حرف اول و اخرو میزنه😑😶 صدای خدمتکار=خانم ا/ت لطفا بیاید صبحونه همه منتظرتونن ا/ت=اومدم رفتم لبایمو پوشیدم ارایش ملایم کردمو رفتم پایین سر سفره که پدربزرگم گفت= ا/ت جان امروز باید با پسر خانواده ی پارک بری سر قرار لطفا مواضب رفتارت باش ا/ت=چشم پدربزرگ ولی😕پدربزرگ=حرف نباشه
اوفی کردمو رفتم تو اتاقم و تو گوشیم چرخیدم لباس که نه پارچه ای😑 که پدربزرگم دادو پوشیم با یه ارایش کم
رفتم وسایلم و برداشتم و از همه خداحافظی کردم سوار ماشین شدم و رفتم سر قرار احمقانه😑
رفتم داخل پ ا ر ت ی یه پسری دیدم که خودش بود (عکس تو اسلاید) رفتم نشستم پیشش پسره =سلام بیب من جیهونم (پسر خوشگلی بود و خیلی با نمک حرف میزد اسمشم قشنگه) ا/ت=سلا منم لیا هستم (دیگه اسمتون لیاست😉) جیهون=لیا چطوره یکم نوشیدنی بخوریم انگار از بس خوشگلی نمیتونی بخوری😂 لیا=نه میتونم😎😼
جیهون =پس امتحان کنیم
یه لیان خوردم دوتا سه تا چهارتا تا هشتا رفتم بقیشو جیهون نزاشت خیلی مست بودم
از زبون جیهون♡
خیلی مست کرد خیلی خوشگلو بانمکه عاشقش شدم😍
بعدش سوار ماشین شدیم
جنبه نداری نخون😑😑😑😑🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
لیا دستشو گذاشت رو شلوارم و فشار داد نفسم بزور بالا میومد
لیا=میخوامت ددی
من سعی در ناله نکردن تا تحریکش نکنم
فشار میداد بدجور داشتم تحریک میشدم
بعدش اومد نشست رو پام و بازم فشار داد داشتم میترکیدم از درد
لیا=ددی جلوی خودتو نگیر اون دیک کوفتیتو میخوام
من دیگه نتونستم و
جیهون=ااههههههه
اوفی کردمو رفتم تو اتاقم و تو گوشیم چرخیدم لباس که نه پارچه ای😑 که پدربزرگم دادو پوشیم با یه ارایش کم
رفتم وسایلم و برداشتم و از همه خداحافظی کردم سوار ماشین شدم و رفتم سر قرار احمقانه😑
رفتم داخل پ ا ر ت ی یه پسری دیدم که خودش بود (عکس تو اسلاید) رفتم نشستم پیشش پسره =سلام بیب من جیهونم (پسر خوشگلی بود و خیلی با نمک حرف میزد اسمشم قشنگه) ا/ت=سلا منم لیا هستم (دیگه اسمتون لیاست😉) جیهون=لیا چطوره یکم نوشیدنی بخوریم انگار از بس خوشگلی نمیتونی بخوری😂 لیا=نه میتونم😎😼
جیهون =پس امتحان کنیم
یه لیان خوردم دوتا سه تا چهارتا تا هشتا رفتم بقیشو جیهون نزاشت خیلی مست بودم
از زبون جیهون♡
خیلی مست کرد خیلی خوشگلو بانمکه عاشقش شدم😍
بعدش سوار ماشین شدیم
جنبه نداری نخون😑😑😑😑🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
لیا دستشو گذاشت رو شلوارم و فشار داد نفسم بزور بالا میومد
لیا=میخوامت ددی
من سعی در ناله نکردن تا تحریکش نکنم
فشار میداد بدجور داشتم تحریک میشدم
بعدش اومد نشست رو پام و بازم فشار داد داشتم میترکیدم از درد
لیا=ددی جلوی خودتو نگیر اون دیک کوفتیتو میخوام
من دیگه نتونستم و
جیهون=ااههههههه
۱.۰k
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.