نبض من

#نبض‌من
#part10
×چه غلطی کردی(داد)
+دکتر شما خودتون گف.....
×خفه شو نباید زنگ میزدی بهم؟(عصبی)
مینسو از رفتار کیم تعجب کرد اونو انقدر عصبی ندیده بود
....معذرت می‌خوام دکتر
ته وارد دفتر شد گوشیشو برداشت و شماره إما رو گرفت صدا شو صاف کرد که بعد سه تا بوق جواب داد
+بله؟
×سلام خانوم کوچولو
+تهیونگ؟
×پس کی میتونست باشع؟
+مگه نگفتی کسیو نمیخوای امروز پس چیشدع؟
×بیا بیمارستان بدو
+مزاحم نیستم؟
×نه کوچولو بیا اینجا
بعد از مکالمه إما برگشت مطب ته در اتاقش رو زد
×بیا تو
إما در و باز کرد و سرشو از بین در برد داخل ولی بدنش بیرون بود
+سلاممم
×بیا تو
إما وارد اتاق شد و در و بست رویه مبل چرم قهوه ای رنگ نشست ته برگه های روی میزش رو جمع کرد و از پشت میزش بلند شد و کنار إما نشست
×حتما خیلی ناراحت شدی
+یه کوچولو آرع ولی اصلا ازت نمیپرسم چرا
×چیزی میخوای برات بیارم
+یکم فقط آب میخوام
×باشه
ته از اتاق رفت بیرون تو این مدت إما کیفشو رو مبل گذاشت و بلند شد دور تا دور اتاق رو نگاه میکرد سمت پنجره رفت کله شهر زیر پات بود که دستی رو وسط کمرش قرار گرفت با ترس برگشت و وقتی ته رو دید آرامش جای ترسش رو گرفت
×برات آب آوردم
+ممنونم
آب رو از دست ته گرفت و کامل خوردش و....