P7

(جونگ کوک‌)
رفتم رو تخت دراز کشیدم ک اونم اومد و دراز کشید اما دور از من
دیدم لباسش راحت نیست پس براش یکی از هودیام رو اوردم و خودم از اتاق رفتم بیرون
تا بپوشه
خیلی بهش میومد ....
خوابم نمیبرد
اما اون راحت گربشو بغل کرده بود و خوابیده بود
واقعا ناز بود
ازش ی عکس گرفتم

( ا.ت )
کوک فکر کرده بود من خوابم اما ن
متوجه شدم ک ازم عکس گرفته
اما چیزی نگفتم
حس میکردم ک داره نگام میکنه
چشامو باز کردم در ثانیه ای چشاشو بست
بهش گفتم : میدونم داشتی نگام میکردی مشکلی نیست....منم خوابم نمیبره
کوک :....
میتونم کوک یا کوکی صدات کنم مشکلی ک ندری ؟
کوک : ن اوکیه
هوم خوبه
ساعت 1 شب بود و ما بیدار ک یهو گفتم : نظرت چیه ی فیلم ببینیم
کوک : خوبه اما ژان...
عاشقانه یا ترسناک ؟
کوک : امممم نمد
من هردوشونو دوس درم اما اگ ترسناک ببینم خیلی میترسم و باید با لامپ روشن بخوابم
کوک : خنده *
هی نخند
کوک : اخه خیلی ت این هودیم کیوتی
میدونستی هودیت کلفته و درم از گرما میمیرم
کوک : پس ی تیشرت برات میارم با ی شلوارک
شلوارک ؟
کوک : برای ت شلوارک نمیشه بلند میشه
هوم اره من کوچولوعم...اوک بیار ممنون
.....
تا لباسارو بیاره ی فیلم ترسناک پیدا کردم و رفتم وصل کردم ب تلویزیون
....
وسطای فیلم بود ک من یهو....

شرایط :
10 تا لایک
4 تا کامنت
حمایت ؟)