pt 9
جونگ کوک:خنده ی شدید*
یوری: جونگ کوک این اصلا خنده دار نیست
جونگ کوک: خوشحالم که کمال همنشین روت اثر داشته
یوری: از چی حرف می زنی؟
جونگ کوک: هیچی بیخیال الانم برو رو یکی از صندلی ها بشین اجرا الاناست که شروع بشه نمی بینی مردم با چه اشتیاقی میان تو؟
یوری: دوباره به سالن خالی چشم دوختم کسی اونجا نبود.....تو از این که یه روانی هستی ناراحت نیستی؟
جونگ کوک: تو از این که با یه روانی میگردی نمی ترسی؟
یوری: جواب سوال منو بده....
جونگ کوک: هنوز فک می کنی کسی که عقلش مشکل داره منم؟(پ نه پ)
یوری: یعنی میگی عقل ما مشکل داره؟
جونگ کوک: اجرا شروع شده
یوری: سعی کردم تو دست و پاش نباشم برا همین دوباره رفتم نشستم ردیف اول و به اجراش نگاه کردم
جونگ کوک:رقص....رقص....رقص چیزی که منو به اینجا کشونده بود چیزی که باعث شده بود مردم دیوونه خطابم کنن ولی هنوز ادم هایی بودن که منو باور کنم مثال همین ادمایی که دارن تشویقم می کنن شایدم همین دختر کوچولو
شب ساعت ۲*
یوری: هنوز نمی خوای بری؟
جونگ کوک: جایی ندارم که برم
یوری: اون همه طلا و جواهر داری با فروش یکیش می تونی یه پنت هوس بخری
جونگ کوک:فک کردی این چیزا برام مهمه؟
یوری: خیلی خب....
جونگ کوک: چی؟
یوری: اصن بمون همین جا تا فردا بیان ببرنت تیمارستان
جونگ کوک: کیفش رو برداشت و با حالت خیلی لج کرده پاد رفت سمت در سالن
و وسطای راه بود که وایساده و پاشو محکم کوبید زمین و برگشت سمت من
جونگ کوک: چته؟
یوری: پسره ی احمق فک کرده کیه؟ فک کرده عاشق چش ابروشم که لوش ندادم اصن به جهنم بزار بیان ببرنش...
_ یوری مچ دست جانگ کوک رو کشید و با خودش به سمت در برد و هیچ توجهی به تقلی های پسرک نداشت و کنار خیابون وایسادن
جونگ کوک: چه مرگته؟
یوری: ساکت.....
جونگ کوک: هی من دو ساعت دیگه اجرا دارم
یوری: به طرفدارات بگو مریض شدی تا دو سه روز نمی تونی اجرا کنی
جونگ کوک: داری چی کار میکنی؟
یوری: ماشین میگیرم
جونگ کوک: می خوای بدزدی منو؟؟؟؟ من با تو هیچ جا نمیام
یوری بیشتر دست جونگ کوک رو فشار داد و گفت: حق انتخاب دادم؟
جونگ کوک: ترسناک شده بود مچ دستم درد گرفته بود چه طور یه دختر انقدر زور داشت دلم می خواست برگردم تو سالن و فقط باله کار کنم ولی به نظرم راست می گفت اگه الان اینجا رو ترک نمی کردم امکان داشت دیگه هیچ وقت برگردم
یوری: ماشین اومد سوار شو....
جونگ کوک: نمی دونم چند وقت بود که سوار ماشین نشده بودم
یوری: جونگ کوک این اصلا خنده دار نیست
جونگ کوک: خوشحالم که کمال همنشین روت اثر داشته
یوری: از چی حرف می زنی؟
جونگ کوک: هیچی بیخیال الانم برو رو یکی از صندلی ها بشین اجرا الاناست که شروع بشه نمی بینی مردم با چه اشتیاقی میان تو؟
یوری: دوباره به سالن خالی چشم دوختم کسی اونجا نبود.....تو از این که یه روانی هستی ناراحت نیستی؟
جونگ کوک: تو از این که با یه روانی میگردی نمی ترسی؟
یوری: جواب سوال منو بده....
جونگ کوک: هنوز فک می کنی کسی که عقلش مشکل داره منم؟(پ نه پ)
یوری: یعنی میگی عقل ما مشکل داره؟
جونگ کوک: اجرا شروع شده
یوری: سعی کردم تو دست و پاش نباشم برا همین دوباره رفتم نشستم ردیف اول و به اجراش نگاه کردم
جونگ کوک:رقص....رقص....رقص چیزی که منو به اینجا کشونده بود چیزی که باعث شده بود مردم دیوونه خطابم کنن ولی هنوز ادم هایی بودن که منو باور کنم مثال همین ادمایی که دارن تشویقم می کنن شایدم همین دختر کوچولو
شب ساعت ۲*
یوری: هنوز نمی خوای بری؟
جونگ کوک: جایی ندارم که برم
یوری: اون همه طلا و جواهر داری با فروش یکیش می تونی یه پنت هوس بخری
جونگ کوک:فک کردی این چیزا برام مهمه؟
یوری: خیلی خب....
جونگ کوک: چی؟
یوری: اصن بمون همین جا تا فردا بیان ببرنت تیمارستان
جونگ کوک: کیفش رو برداشت و با حالت خیلی لج کرده پاد رفت سمت در سالن
و وسطای راه بود که وایساده و پاشو محکم کوبید زمین و برگشت سمت من
جونگ کوک: چته؟
یوری: پسره ی احمق فک کرده کیه؟ فک کرده عاشق چش ابروشم که لوش ندادم اصن به جهنم بزار بیان ببرنش...
_ یوری مچ دست جانگ کوک رو کشید و با خودش به سمت در برد و هیچ توجهی به تقلی های پسرک نداشت و کنار خیابون وایسادن
جونگ کوک: چه مرگته؟
یوری: ساکت.....
جونگ کوک: هی من دو ساعت دیگه اجرا دارم
یوری: به طرفدارات بگو مریض شدی تا دو سه روز نمی تونی اجرا کنی
جونگ کوک: داری چی کار میکنی؟
یوری: ماشین میگیرم
جونگ کوک: می خوای بدزدی منو؟؟؟؟ من با تو هیچ جا نمیام
یوری بیشتر دست جونگ کوک رو فشار داد و گفت: حق انتخاب دادم؟
جونگ کوک: ترسناک شده بود مچ دستم درد گرفته بود چه طور یه دختر انقدر زور داشت دلم می خواست برگردم تو سالن و فقط باله کار کنم ولی به نظرم راست می گفت اگه الان اینجا رو ترک نمی کردم امکان داشت دیگه هیچ وقت برگردم
یوری: ماشین اومد سوار شو....
جونگ کوک: نمی دونم چند وقت بود که سوار ماشین نشده بودم
۳۹۰
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.