پارت ده فصل دو

پارت ده فصل دو
کای.ارباب مادرتون اومدن
تهیونگ. باشه ات قشنگم چشماتو پاک کن ببخشید اذیتت کردم
ات. باشه
رفتن پیش مامان ته
م.ت.ات عزیزم تو زنده‌ای ها بیا بغلم
ات رفت بغلش
م.ت. دلم برات تنگ شده بود نمیدونی که تهیونگ چه حالی داشت قشنگم
ات. منم دلم براتون تنگ شده بود مامان جون
م.ت.بیا قشنگم بیا واسم توضیح بده چطور زنده موندی ها واقعا برا لیا متاسف هستم که انقدر پول پرسته
تهیونگ. راست میگه ات واسع منم توضیح ندادی که چطور زنده موندی
ات. باشه بشینید تو واستون توضیح بدم
مامان ته،تهیونگ،ات نشستن
ات. خب زمانی که لیا به من تیر زد مثل اینکه منو انداختن تو دریا من روی آب شناور بودم که یه لنج منو میبینه و منو از آب. میکشه بیرون ما رفتیم فرانسه زمانی که به هوش اومدم دیدم یه زن و مرد بالا سرم هست اسم زنه یوری بود همسن خودم بود تو این چند ماه اون ازم مراقبت می‌کرد اون زن رئیس لنج بود و اونا بلید واسه ماموریت به فرانسه می رفت منم منتظر موندم که ماموریت اون کشتی تمام بشه تا بعد بیام کره بعد از دوماه ماموریت تمام شد و به جزیزه ججو رفتیم فردا که میخواستیم حرکت کنیم به سمت سئول من اخبار تهیونگ رو دیدم و ترسیدم برم سئول و رفتم بوسان مثل اینکه اشتباه سوار کشتی محموله های تهیونگ شده بودم و تهیونگ منو گیر انداخت
تهیونگ. تو واقعا از من ترسیدی
م.ت. این دوماه حتما خیلی بهت سخت گذشته
ات. اوهوم خیلی
تهیونگ. خب اینا رو ول کنید اجوما شام رو آماده کن.
اجوما. چشم پسرم
پرش به بعد شام
م.ت. پسرم من دیگه باید برم
تهیونگ .چرا مامان یه امشب پیش ما بمون
م.ت. نه عزیزم فردا میخوام برم آمریکا برا قرار داد شرکت باید زود بخوابم
تهیونگ. باشه مامان
م.ت. از عزیزم بیا بغلم
ات و مامان ته همدیگه رو بغل کردن
م.ت. تهیونگ مواظب ات باش
تهیونگ. خنده. باشه
ات. من برم بخوابم
تهیونگ. بریم
پرش به فردا صبح
ات ویو

شدیم ۳۸۵میذارم
بای بای