زخم کهنه

زخم کهنه
پارت ۲۵

کام آن سوییت هارت باید یه چیزی بخوری تا اینجا که اومدی میشه مسخره بازی رو تمومش کنی هیونگ؟ دوربین داره ، میکروفون که نداره ! تهیونگ بالآخره گفت و سومین برگشت و نگاهش کرد : من متاسفم! تهیونگ دست به سینه شد و پا روی پا انداخت : که توی این وضعیت قرارمون دادی؟ باشه متاسف باش! سرش رو پایین انداخت. خب دست خودش نبود که ! باید از خونریزی میمرد؟ چرا اینطوری باهاش رفتار میکردن ؟ خب حالا مثل بچهها بغض هم کرده بود البته چیز جدیدی نبود؛ خیلی وقت بود که میدونست ضعیفه ولی حداقل دوست نداشت عمق ضعفش جلوی این دو تا پسر رو بشه! دیگه حرفی نزد و بکهیون شروع کرد به گفتن یکسری مسائل کاری که سومین هیچ ایدهای راجع بهشون نداشت. به زمین خیره مونده بود و گوش میداد و متوجه نگاههای تهیونگ روی خودش نبود. بعد از چند دقیقه مکالمه دو نفره بکهیون بود که گفت : تو باهاش کار نداشتی؟ چرا مثل مجسمه نشستی ؟ مگه سومین سر بلند کرد و نگاهش .کرد اول بکهیون و بعد تهیونگ رو من فقط میخواستم ، معذرت خواهی کنم! تهیونگ چشم غره رفت. برای همین آویزون من شدی تا اینجا ؟ همین ؟
برای همین آویزون من شدی تا اینجا ؟ همین ؟ واقعا نمیخواستم دردسر درست کنم اگه مشکلی پیش اومده نمیدونم چطوری میتونم جبران کنم ! بکهیون نگاهشو بین صورت نگران دختر قدکوتاه و قیافه ی اخموی دوستش که همچین ناراحت هم بنظر نمی اومد رد و بدل میکرد. بعد از اینهمه سال حالا میدونست تهیونگ واقعا عصبانی نیست فقط برای دختر بیچاره قیافه گرفته !!! مثلا تو چجوری میخوای جبران کنی ؟ بالآخره با لحن کنایه آمیزی گفت و سومین گیج پلک زد. نمیدونم ... هرجوری بکهیون خندید: تو نباید به یه پسر اینطوری بگیا ! سومین گیج نگاهش کرد بکهیون شونه بالا انداخت : عواقبش پای خودت تهیونگ پوفی کشید : فقط بیشتر از این گند نزن! سعی خودمو میکنم حتما ! تازه سعی میکنی ؟ زحمت کشیدی آخه یسری چیزا که دست خودم نیست! نیست یا هست میخوای شرایط رو بدتر از این کنی ؟ اصلا مگه من گفتم اینجا نگهم داری؟!!!!! سکوت شد.