پارت22فصل2

پارت22فصل2

کوک:من غلط کنم همچین کاری کنم اخه
ا.ت: خب مجازات دیگه تو باختی
کوک: برای یه لایک
ا.ت: دوتا لایک
کوک: خب باشه
ا.ت: برو پیش بابات
کوک: بابام میدونه من همچین ادمی نیستم
ا.ت: باهم میریم به یه بهونه باباتو میبری تو اتاق بهش میگی اوکی
کوک: خب باشه
رفتیم خونه پدر کوک
جینز: خوش اومدید نوه گلم رو نیاوردید
کوک: مدرسه ست
جینز: اها
ا.ت: خیلی دلم برات تنگ شده بود باباجون
جینز: منم همینطور عروس گلم
کوک: الان من اینجا پیازچم
جینز: حسودی نکن دیگه
ا.ت: ببخشید یه تماس ضرور دارم الان میزنم سریع برمیگردم
جینز: باشه
کوک: بابا یه لحظه میای کارت دارم
جینز: چیشده
کوک: حالا تو بیا نمیخوام ا.ت بشنوه
کوک و پدرش رفتن تو اتاق منم رفتم از پشت حرفاشون رو شنیدم
جینز: میخوای ا.ت رو سورپرایز کنی
کوک: سورپرایز کجا بود این زنه عوضی رو
جینز: پس چی تازه گفتی عوضی با ا.ت بودی
خجالت بکش زنته ازش بچه داری
کوک:ازش خوشم نمیاد دیگه خیلی گیر میده
جینز: به چی گیر میده
کوک: همه چی به اخلاقم حتی یونی هم دعوا میکنه
جینز: از نظر من خیلی زن کامل و خوش اخلاقیه
کوک:تو اونو تو خونه ندیدی
جینز:فردا میام خونه و میبینم
کوک: بابا من دیگه هیچ حسی بهش ندارم دلم میخواد ولش کنم
جینز: خفه شو عوضی.....

#کوک
#فیک
#سناریو