ههجین ویو

هه‌جین ویو
رفتم تو اتاقم و غذامو خوردمو رو تختم دراز کشیدم
شروع کردم به گریه کردن که دیگه خوابم برد

ات‌ ویو
رفتم تو اتاقش و دیدم خوابه

جین‌هه ویو
از دست بابام عصبانی بودم اون حق نداره اینشکلی با دخترش حرف بزنه بدون هیچ حرفی رفتم تو اتاقم

تهیونگ ویو
از دست هه‌جین عصبانی بودم رفتم تو اتاقش ات هم بود خیلی مظلومانه خوابیده بود
تهیونگ: هویی پاشو ببینم درس‌تو بخون
هه‌جین بیدار شد
هه‌جین: چی؟
تهیونگ: من حرفمو تکرار نمیکنم
هه‌جین: نشنیدم خو
تهیونگ: میخواستی بشنوی
هه‌جین : چرااااا چراااا با من اینکاروووووو میکنیددددد؟ هق هق مگه من چیکارتون کردم؟ چون دخترممم؟ جرم کردم یعنی؟ از همتون متنفرم گمشید بیرونننن ( داد گریه گمشید بیرون رو عربده زد)
تهیونگ: ه
هه‌جین تهیونگ و ات رو هل داد و درو بست
هه‌جین: متاسفم واستون
اون همیشه منتطر این فرصت بود
بله خودکشی
چند تا قرص برنج برداشت و از پنجره رفت بالاپشت‌بوم رفت رو لبه ساختمون و عربده زد از همتون متنفرم قرص برنج رو خورد و خودکشی کرد
تهیونگ‌ اولاش مرگ هه‌جین واسش مهم نبود که ات از تنهایی و.. دِق کرد و جین‌هه هم رفت آمریکا
تهیونگ مونده بود تنها تنها
مونده بود چیکار کنه
دیگه هیچ حرفی واسه زندگی نداشت

و تاماممم
ببخشید اینجوری تموم شد بهترین ایده ای بود که به ذهنم می‌رسید
الانم یکم سناریو مینویسم با تکپارتی

#ویسگون #کیوت #کلیپ #آرمی #بی_تی_اس #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگ_کوک #سناریو #فیک #شیر_کاکائو #جی_هوپ #RM #یونگی_مری_می #شوگا #جین #V
#army #jk