عشق یهویی⁴²

عشق‌یهویی⁴²
*ویو شب*
هوفففف چ روز دشواری بوددددد
در خونه رو با شتاب وا کردم
ات ـ من آمده‌ام وای وا..*داد*
تهیونگ ـ سلام
ات ـ سلامو زهر مار..مامی من میرم بالا بخابم...گود نایتتتتتتت
م/ات ـ خدایاااااااا شفااااا
ات ـ ماچ..باییییی
ات‌ویو
هوف اینا چرا نرفتن
ولش کن
بزار یکمی ریلکس کنم..ارهههه ایول
رفتم وانو پرِ اب گرم کردم
جوننن چ کیفی بدههه
رفتم داخل اب ک وشیم زنگ خورد(چرا گوشیه این همیشه در حال زنگ خوردنه؟)
ات ـ خدایاااااااا منو سوسک کننننن
تهیونگ‌ویو
چقد شادو شنگوله..دوست پسر داره؟
نمیدانم..
سوسک؟وا چرا سوسک بشه؟
ات ـ مامییی گوشیمو میدیییی؟
م/ات ـ پسرم برو گوشیه این چصخولو بده بهش
تهیونگ ـ چشم
رفتم گوشیو دادم بهش
تهیونگ ـ بیا
ات ـ مرسی، رفتی بیرون درو ببند
تهیونگ ـ باشـ..
ات ـ اَلِووو؟ عوااا سلام چانیوللللل
ات‌ویو
ات ـ باح باح چانیول گرامی خبری از ما کردین!
چانیول ـ کجایی؟
ات ـ حموم!
چانیول ـ عه جام خالیه نه؟
ات ـ نخیرم اصنم جات خالی نی
چانیول ـ مرض، کثافط ابراز احساسات کردما
ات ـ ب تخم مرغایی ک مامانم صبا میده ب خوردم، کاری نداری؟میخاستم ریلکس کنم ک مزاحمم شدی
چانیول ـ ن...راستی..
ات ـ چیه؟
چانیول ـ کرنبنرتبتبت..خدافظظظظ
ات ـ مرضض، گمشو ایکبیری!
چانیول ـ قیافته، میمون موزی!
ــ
حیمایت؟