وقتی عاشق مربیم شدم

وقتی عاشق مربیم شدم



صدا زنگ گوشی

عااااا خدااا پوففف ساعد چنده چییییییی وایییی دیرم شد باشگااااا الان مربی کوک منو میکشه



سریع لباس پوشیدم رفتم باشگا

تو راه رو بودم داشتم یواشکی میرفتم کت نفهمه دیر اومدم داشتم باشگاهو دید نیزدم حواسم نبود کع خوردم به یکی برگشتم مربز کوک بود دست به سینه اخم کرده وایساده رود


ا/ت: 😅 هی هی سلام

کوک: کجا بودی (ساعتشو نگا میکنه)


ا/ت: بخدا مربی خواب موندم ببخشید


کوک: مگه نگفتم دیر نیا هاااااننننن (با داد)


ا/ت: ب... ب.. ببخشید(بغض) سرشو انداخت پایین



کوک: چندبار ببخشمت احمق هانننن؟(با داد)


تهیونگ: هی هی هی هی رفیق اروم
مظلوم گیرش اوردی


کوک: ولی اون...(حرفش نصفه موند)

تهیونگ: میدونم میدونم دیر اومد ببینم خوبی؟