رمان

#رمان
#اسمان_شب
#BTS
#part:۶۸
چان وو:این اولین باره که میخواد بیاد...این تصمیم یهوییش خیلی عجیبه
سوهی:قطعا ی دلیلی داره...اونم دلیل محکمی
جونگکوک:هرچی باشه باید ما اینو بگیریم
سوهی:همینطور منتظر بودیم که یهو یکی اومد با صدای بلند گفت:اومدن رئیس کنسل شد...امشب نمیاد...
لعنت به این شانس...نیومدششش اوووووفففف
سوهی:جونگکوک!
جونگکوک:بله...
سوهی:تا پیداش نکنیم ول کن نیستیم باشه...
جونگکوک:باشه...الان چیکار کنیم...نمیادش خب!
سوهی:چان وو تا یک ساعت دیگه فرصت داری هرچی اطلاعات دربارش هست برام بیاری...نیاری خودت میدونی..!
چان وو:ولی خب...باشه..
سوهی:جونگکوک...بیا بریم اداره
پرونده و اطلاعات مواد مخدر رو دربیاریم... باید بررسیشون کنم
جونگکوک:بیا بریم...
سوهی:حرکت کردیم سمت اداره کل پلیس بعد که رسیدیم رفتیم قسمت پرونده های مواد مخدر
همه پرونده هارو بررسی کردیم اما چیز مفیدی نداشتن ولی یک پرونده بود...رفتم درش اوردم
درباره یک خلافکار بود
هیچکس نتونسته دستگیرش کنه و خیلی قدرتمند بوده تا لحظه آخر هم بازی رو نباخته و با مرگش همه چیز پایان یافت اما یک پسر داشت
پرونده رو بستم...ممکنه این پرونده به این ماموریت ربط داشته باشه...ممکنه که این پسر همون خلافکاره که دنبالشم؟

سوهی:جونگکوک بیا
جونگکوک:باز چیشده؟
سوهی:این پرونده رو ببین
بعد از اینکه پرونده رو چک کرد با حالت سوالی گفت:ممکنه این به این ربط داشته باشه؟یا پسر این همون خلافکاری باشه که دنبالشیم؟
سوهی:منم همین حدسا رو دارم
جونگکوک:ببین اینجا آدرس زده یعنی اینکه این خلافکاره قبلا وقتی زنده بوده همچین جاهایی رو برای مخفی شدن داشته...بهتر نیست بریم اونجاها رو ببینیم؟شاید چیزی حاصلمون شد

سوهی:پیشرفت کردیااااااا...خوشم اومد...بیا بریم
جونگکوک:اوه..مرسی...بریم...
سوهی:با سرعت جت روندم و زود رسیدیم...پیاده شدیم و وارد شدیم همه جا خیلی خاکی بود...درواقع ۳ جا بود ما اومدیم جاییکه بیشتر میومد
همینطور داشتیم می‌گشتیم که یهو در باز شد و چند نفری وارد شدن
جونگکوک اومد پیشم و با جدیت گفت

جونگکوک:احساس میکنم آدمای همون خلافکارن
سوهی:هرچی مهم نیس...بیا بریم ببینم چی میخوان
خب خب شما کی اید؟(صدای بلند)

هیچ جوابی بهمون ندادن و اسلحه درآوردن و در کسری از ثانیه شروع کردن شلیک کردن
همه جا گلوله دیده می‌شد...سریع دست جونگکوک رو گرفتم و بردم پشت دیوار
باهامون اسلحه بود اما اونا زیاد بودن