سناریو درخواستی وقتی عضو هشتمی و باهات بد رفتاری می کنن ت

سناریو درخواستی وقتی عضو هشتمی و باهات بد رفتاری می کنن تا یه روز میخوای خ.ود ک.شی کنی و جلوتو میگیرن و بهت میگن عاشقت شدیم

نامجون:هی ات اون شیشه رو بنداز زمین
ات. نمیخوام ولم کن میخوام راحت شم
نامجون میاد شیشه رو از دست ات میگیره و بغلش میکنه
ات:چرا اینکار رو کردی؟چرا ولم نمیکنی که راحت شم مگه از من متنفر نیستی؟(با بغض و داد)
نامجون:اما این تنفر تبدیل به عشق شد امیدوارم منو ببخشی(بغض)

جین:ات کجایی؟
جین میره تو آشپزخونه و میبینه ات داره یه مشت قرص رو میخواد بخوره
جین:هی ات چیکار میکنی؟(با داد)
ات:نمیبینی میخوام راحت شم از این زندگی مخصوصا میخوام برم که تو دست و پاتون نباشم
جین میاد قرص ها رو از دست ات درشون میاره و محکم دستشو میگیره و بهش میگه
جین شاید اولش اینجوری میگفتم اما حالا عاشقت شدم تو هم حق نداری از پیشم بری

شوگا:میخواستی خودتو از پشت بوم پرت کنی پایین که شوگا میگیرتت
شوگا:چیکار میکنی ات زده به سرت
ات:آره زده به سرم میخوام از دستت خلاص شم ولم کن
شوگا:چرا میخوای از دستم خلاص شی
ات:بخاطر بد رفتاری هات بخاطر سرد بودن هات بخاطر بی توجهی هات مگه من گناه کردم که عاشقت شدم که اینجوری باهام رفتار میکنی(با گریه و داد)
شوگا:هیش آروم باش خوشحالم که این حست یه طرفه نیست و امیدوارم منو بخشی پیشی کوچولو بخاطر این کارام و یه فرصت دیگه بهم بدی(با بغض)

جیهوپ:اصلا ایشون انقدر باهات خوبه و بهت امید میده که همچین فکری اصلا به ذهنت نمیرسه

امیدوارم خوشتون اومده باشه💜
ببخشید اگه بد شد😥
لایک و حمایت یادتون نره کیوتا❤