بعد از چند دقیقه که همه چیز رو برداشتم رفتیم و حساب کردیم و ...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 ⁹
بعد از چند دقیقه که همه چیز رو برداشتم رفتیم و حساب کردیم و اومدیم بیرون
کوک نگاهش به گوشیش بود که گفت
کوک: انگاری که داداشت کارش طول می کشه، تا برگرده بیا بریم دور بزنیم
سوار ماشین شدم رفتم صندلی عقب که کوک گفت
کوک: مگه تاکسیم ، سرکار لی سوجین ... بیا جلو بشین
خندیدم و رفتم جلو نشستم
دور دور می کردیم
رفتیم یه کافه بازی و نشستیم
کوک: چه بازی کنیم؟
سوجین: من چندتا بازی کارتی میشناسم بیا اونارو بازی کنیم
سرشو تکون دادو رفتم سراغ بازی ها
.
.
.
بعد از کلی بازی کردن، شاممون رسید و خوردیم
کوک: برادر گرامی شاهزاده سوجین به بنده پیام داده که برگردیم خونه
خندیدم به لحن و گفتارش و باشه ای گفتم
.
.
.
رسیدیم جلوی در خونه که کوک پلاستیک هارو از پشت ماشین بهم داد
سوجین: خیلی ممنونم، بهم خیلی خیلی خوش گذشت
کوک: به منم خیلی خوشگذشت، ایشالا بازم پیش بیاد اینطور شبا
برام دست تکون داد و سوار ماشین شد رفت
رفتم داخل
سوهو: به به خانوم خانوما بلاخره برگشت، خوش گذشت بدون ما؟
سوجین: جات خالی خیلی خوش گذشت
سوهو: خوبه...می خوام یه چیزی رو بهت بگم
سوجین: جونم؟
سوهو: ببین قراره هفته دیگه تا ۸ روز برم مسافرت کاری..
سوجین: منم با خود ببرررررر
سوهو: مدرسه داری وگرنه می بردم
سوجین: منو تنها نزارررر، روی دلم پا نزارررر
سوهو : ببین کوک میاد پیشت میمونه( عجب گیری افتاده این کوک از دست اینا🙄) چون تنها شخصیه که بهش اعتماد دارم و می تونم تورو دستش بسپرم، یا کوک میاد اینجا یا تو میری پیش کوک
سوجین: نه داداشششش
سوهو : حرف نباشه،، تو دوست داری تنها ۸ روز خونه بمونی یا پیش کوک باشی؟
سوجین: می‌دونی من از تنهایی میترسم
سوهو: پس دیگه هیچی نگو
_____________________________________________
یه بو هایی به مشامم میرسهههههههههه

شرط: دوتا پارتی که دادم بالا ۱۰ لایک بشه🍄
پارت آخر یعنی این کامنت های بالای ۱۰ تا بشه
لطفا دوتا پارت رو بالای ده کنید نه فقط آخری رو چون اینطوری دیرتر میذارم و هنوز پارت های قبلی به بالای ده نرسیده☹️
حمایت....