"لجبازی"

"لجبازی"
part:1

.....:عاشقتم ا.ت
ا.ت:منم از تو بدتر
....:پس این اجازه رو به من میدی که...
م.ت:بیدار شو پدسک
ا.ت:چی
.....:چیشده
ا.ت:هیچی و اینکه کاملا اجازه اش رو میدم

اومد نزدیک که منو ببوسه که یهو تمام بدنم یخ کرد و از خواب بیدار شدم

ا.ت:(گریه الکی)
م.ت:هی میگم بیدارشو انگار نه انگار
ا.ت:یااااا مامان
م.ت:مرض پاشو برو لباس ات رو بپوش برو مدرسه
ا.ت:هوفففف

ویو ا.ت
سلام من کیم ا.ت هستم و ۱۸ سالمه و خیلی خیلی شر و شیطون هستم شاید براتون جالب باشه که پدرم کجاست خب میدونید حتی خودم هم خب ندارم پدر من پزشک و خیلی کم میشه پیداش کرد حتی برای خواب هم خونه نمیاد خب معرفی کمی بود ولی بس بود

لباس فرمم رو پوشیدم و یکم عطر زدم و رفتم بیرون

م.ت:بیا صبحونه کوفت کن
ا.ت:نمیگفتی هم میومدم
م.ت:بچه پرو
ا.ت:وای مامان چه کردی
م.ت:زبون نریز بچه راستي من دارم میرم رستوران دست به هیچی نزنی ها
ا.ت:🗿
م.ت:قیافت رو اینجوری نکن خداحافظ
ا.ت:خداحافظ

منم کم کم صبحونه رو ول کردم و رفتم مدرسه

ویو ا.ت
داشتم میرفتم مدرسه که یهو از شانس من هوا در ۱ ثانیه ابر شد و بارون گرفت
ای تف تو این شانس بدو بدو داشتم از بغل خیابان رد میشدم که...
یه ماشین با قصد کشت داشت میزد به من منتظر مردن بودم که هیچ اتفاقی نیوفتاد
منم از شدت شوکی که داشتم افتادم زمین و لباسم گلی شد مرده هم از ماشینش پیاده شد و اومد سمت من

جیمین:حالتون خوبه؟
ا.ت:اهههه مرتیکه بخاطر تو روپوش مدرسه ام گلی شد
جیمین:هوفف پاشو میخوام برم کار دارم
ا.ت:بگم چی بشی واقعا برای اونی که به تو گواهی نامه داده متاسفم
جیمین:چه پرویی تو اومدی جلو ماشین
ا.ت:چرا وقتم رو برای شخصی مثل تو دارم هدر میدم

ادامه دارد.....

#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما