خدمتکار

خدمتکار
علامت ها ات -لینو !هیونجین &بابایی لینو هیونجین
@املیا خدمتکار خونه ∆خواستگار

پارت ۳
بدون هیچ حرفی رفتم نشستم یه گوشه اونم رفت یه جا دیگه
رفتم توی دستشویی یهو یکی اومد اهمیت ندادم دیدم یه مرده قلبم داشت تند تند میزد ...... که یهو نزدیکم شد ..... میخواست بغلم کنه که....
-اههههه چرا از فکرش بیرون نمیام .
این کدوم گورستانی رفت برم دنبالش
-رفتم توی دستشویی و اون صحنه رو دیدم گرفتم مرده رو جر دادم ات رو برآید استایل بغل کردم و رفتیم سمت ماشین
اوهه چه گوهی داری میخوری ماشینو نگهدار می‌خوام پیدا بشم
-ببند در تالار اندیشه رو تو داری میری خونه من هم میرم خونه
توی راه برگشت خوابم برد نفهمیدم چی شد ولی صبح از خواب که بلند شدم دیدم توی یه اتاق بزرگ هستم.
از اونجایی که یادم میاد من همچین اتاقی ندارم، رفتم بیرون از اتاق که ببینم اینجا کجاست در رو که باز که کردم واووو چه خونه قشنگی اینجا کجاست . که یهو لینو رو توی آشپز خونه دیدم.
-اها بیدار شدی عزیزم
عزیزم !!چی داری میگی واسه خودت
- ااممم خب میدونی دارم عادت میکنم به عزیزم گفتن
(البته به تو)
مگه نگفتی میریم خونه اینجا کجاست؟
--خونه.خونه کنه من بیشتر اوقات اینجام
با عصبانیت رفتم توی اتاق که لینو هم پشت سرم اومد گفت:
-ات تو منو دوست داری
با تعجب گفتم نه چرا باید دوست داشته باشم
-اخه آدم های زیادی هستن که از من خوششون میاد ولی آدم های وجود ندارد که من ازشون خوشم بیاد ات
چی داری میگی.نزدیکم شد منو چسبوند به دیوار و یهو لبش رو گزاشتم روی لبم. ول کرد و توی چشام نگاه کرد و دوباره ازم لب گرفت و من نمیدونم چطوری ولی باهاش همکاری کردم
فکر کنم علاقه به بوسیدن برای ما زود تر از عشق فعال شد .
ازم جدا شد
-لبای خیلی نرمی داری

ـ حالا فهمیدی دوست دارم
و بدون هیچ عکس العملی گفت
آماده شو باید بری سر کار


برای ادامه بیا توی پیجم

#لینو #لی.مینهو # استری.کیدز
#سناریو #فیک #سناریو.فیک
#چت.فیک #کیپاپ