دلخورم
سلام یارجان!
تمام شد... اینبار هم تمام شد...
امروز دقیقا 175 روز از رفتنت گذشت...
و من میخواهم از تو به خاطر تمام احساساتی که اگر تو نبودی هرگز تجربه نمیکردم از تو تشکر کنم...
بخاطر لمس دستهای مردانه ات...
بخاطر دوستت دارمهایی که نثارم شد...
بخاطر بوسه هایی که اگر نبودی تجربه نمیکردم...
بخاطر قرارهای عاشقانه...
بخاطر دیر نکنی... منتظرم... رسیدم...
بخاطر قاشق های غذایی که دستهای من حاملش بود...
بخاطر لقمه های شیرینی که دستهای تو به من بخشید...
من بخاطر تمام احساسات بینظیری که فرصت تجربه اش را به من بخشیدی از تو ممنونم...
اما دلخور هم هستم...
و دلخوری از تنفر دردناک تر است...
دلخوری یک بغض عمیق همراه دارد...
دلخورم که بد رفتی...
دلخورم که همه چیز را پشت سرت شکستی و رفتی...
دلخورم بخاطر شعرهای عاشقانه ای که چشکهایم را بارانی میکند...
دلخورم بخاطر اینکه وقتی تصمیمت را گرفتی به این فکر نکردی من با دلتنگی و دوست داشتنم چه کنم...
دلخورم بخاطر تمام اشکهای این 175 روز...
دلخورم بخاطر تمام این 175 روز احساس نفرت از خودم...
دلخورم بخاطر اینکه مجبورم کردی دردی را هضم کنم که از اندازه من بیرون بود...
دلخورم بخاطر دردهای عصبی که یکروز شانه ام را گرفت، یک روز معده ام را و یک روز قلبم را...
دلخورم بخاطر قرص های رنگارنگ...
دلخورم به خاطر ریتم نامنظم قلبم...
بخاطر دردی که یادآوری خاطراتمان به قلبم تحمیل کرد...
بخاطر غروری که شکست...
حرمتی که جریحه دار شد...
دلخورم بخاطر 175 روز تنها مقابل افسردگی ایستادن...
دلخورم بخاطر فریادهایی که خفه شد تا کسی عشق را متهم نکند...
دلخورم بخاطر اینکه به من احساس بی ارزش بودن دادی ...
دلخورم به خاطر اینکه بارها بعد از رفتنت به یادم آوردی که هیچ جایگاهی ندارم...
دلخورم بخاطر رنجی که متحمل شدم تا نفرت ذره ای دلم را سیاه نکندو..
دلخورم به خاطر جدایی...
دلخوری های من یکی دوتا نیست...
و دکتر تهدید میکند اگر دلخوری هایم مانده شود قلبم را پر میکند و آنوقت دیگر راهی نمی ماند برای پاک کردنش...
دلخورم و عازم قم... زیارت بانویی که حرفهای دخترانه را خوب میفهمد...
میروم سفره دلخوری هایم را آنجا باز کنم...
#بیمارستان_دکتر_علی_شریعتی
تمام شد... اینبار هم تمام شد...
امروز دقیقا 175 روز از رفتنت گذشت...
و من میخواهم از تو به خاطر تمام احساساتی که اگر تو نبودی هرگز تجربه نمیکردم از تو تشکر کنم...
بخاطر لمس دستهای مردانه ات...
بخاطر دوستت دارمهایی که نثارم شد...
بخاطر بوسه هایی که اگر نبودی تجربه نمیکردم...
بخاطر قرارهای عاشقانه...
بخاطر دیر نکنی... منتظرم... رسیدم...
بخاطر قاشق های غذایی که دستهای من حاملش بود...
بخاطر لقمه های شیرینی که دستهای تو به من بخشید...
من بخاطر تمام احساسات بینظیری که فرصت تجربه اش را به من بخشیدی از تو ممنونم...
اما دلخور هم هستم...
و دلخوری از تنفر دردناک تر است...
دلخوری یک بغض عمیق همراه دارد...
دلخورم که بد رفتی...
دلخورم که همه چیز را پشت سرت شکستی و رفتی...
دلخورم بخاطر شعرهای عاشقانه ای که چشکهایم را بارانی میکند...
دلخورم بخاطر اینکه وقتی تصمیمت را گرفتی به این فکر نکردی من با دلتنگی و دوست داشتنم چه کنم...
دلخورم بخاطر تمام اشکهای این 175 روز...
دلخورم بخاطر تمام این 175 روز احساس نفرت از خودم...
دلخورم بخاطر اینکه مجبورم کردی دردی را هضم کنم که از اندازه من بیرون بود...
دلخورم بخاطر دردهای عصبی که یکروز شانه ام را گرفت، یک روز معده ام را و یک روز قلبم را...
دلخورم بخاطر قرص های رنگارنگ...
دلخورم به خاطر ریتم نامنظم قلبم...
بخاطر دردی که یادآوری خاطراتمان به قلبم تحمیل کرد...
بخاطر غروری که شکست...
حرمتی که جریحه دار شد...
دلخورم بخاطر 175 روز تنها مقابل افسردگی ایستادن...
دلخورم بخاطر فریادهایی که خفه شد تا کسی عشق را متهم نکند...
دلخورم بخاطر اینکه به من احساس بی ارزش بودن دادی ...
دلخورم به خاطر اینکه بارها بعد از رفتنت به یادم آوردی که هیچ جایگاهی ندارم...
دلخورم بخاطر رنجی که متحمل شدم تا نفرت ذره ای دلم را سیاه نکندو..
دلخورم به خاطر جدایی...
دلخوری های من یکی دوتا نیست...
و دکتر تهدید میکند اگر دلخوری هایم مانده شود قلبم را پر میکند و آنوقت دیگر راهی نمی ماند برای پاک کردنش...
دلخورم و عازم قم... زیارت بانویی که حرفهای دخترانه را خوب میفهمد...
میروم سفره دلخوری هایم را آنجا باز کنم...
#بیمارستان_دکتر_علی_شریعتی
۶.۲k
۲۱ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.