MyBabi

#My_Babi
#رمان_بیبی_من
#پارت_6

جیوو:هوم پس تو رو مح دس بلند میکنی؟

هسو:نه رو ننه عت دس بلند کردم آلزایمر زود رس دری خواعر؟

جیوو:بط حالی میکنم

هسو:به ....

جیوو:پسرا یه حالی بش بدین

پسر اولی:بش رئیس

پسر دومی:هوم هیکل خوبی درع کاری میکنم تا صب نالع کنه

جیمین:داشتم میرفتمWC که یه صداهایی شنید اع پشت دانشگاه رفتم نزدیکتر که صدا واضح تر شد انگا اره صدای سو میاد جلوتر که رفتم دیدم دوتا پسر میخوان بش درس درازی کنن جیوو عم وایساده کنار و با لذات نگا میکنه
جیمین:هعی شماااا

جیوو:عاا اومدی عشقم

جیمین:به من نگو عشقم تو یه هر*زه خیابونی بیش نیصی

جیوو:عععع تو که اع گل نازکتر به من نمیگفتی

جیمین:جیوو بصه با سو چیکار داری ولش کن
سو جیمییی دستم دستمو وا کن
جیمین به هر زحمتی بید دستای سو رو باز کردم
سو:خا مح مهارت رزمی عالی داشتم و هردوشونو ماسیدم به زمین رفتم سمت جیوو
سو:ببین یه بار دیه فق یه بار نزدیک من یا جیمی بشی کاری میکنم روزی صدبار ارزو مرگ کنی
جیوو:ب..با..شه...باشه
سو:واینکه اع این دانشگاه گورتو گم میکنی و میری حل
جیوو:باسر تایید کرد و با ترس دویید و رف

جیمین که با دهن باز شاهد ماجرا بود دست زد و جلو اومد گف
جیمین:اووووووو جنگجو
سو:😂
جیمین:سو اوممم ببخشید که تورو تو همچین دردسری انداختم واقعا معذرت میخوام

سو:باید واسم لواشک بخری تا ببخشمت
جیمین:عوک شکمووو😐😂
سو:عا راستی جیمین راجب این قضیه به دخترا چیزی نگو نگران میشن
جیمین البته
خب بریم
لکسی:سو هرچی از نوزادی نگه داشته بودی استخراج کردی انق طول کشید😂

سو:نونا حال ندارم بصه

لکسی:چرع چیزیت شده حالت خوبه؟

سو:خوبم بریم بریم
آقای پارک:خب شما پروژه گروهی دارید باید به گروه های دونفره تقسیم بشید گروه هارو میگم

لکسی و جونگ کوک
هانا و یونگی
لیا و جیهوپ
یورا و کیم سوکجین
گایانگ و کیم تهیونگ
شه هیون و کیم نامجون
هسو و پارک جیمین

بعد کلاس...
جیمین خب شما میاید خونه ما یا ما بیایم
شه هیون خب شما بیاید
پسرا:عوک

بریممم

سو:یا پشم سوااا(😐😂
انگار تو خونه بمب ترکیده جم کنید زود تا آبرو شرفمون نرفته
هیون تو آشپزی کن مام مرتب میکنیم

.....

دینگ دینگ خب پسرا اومدن من رفتم درو وا کنم