چند پارتی از شوگا

چند پارتی از شوگا

وقتی بدون اجازه اون رفتی بار


اهم اهم... خب اسم من پارک ات هستش
ک اگه بخام با فامیلی شوهرم بگم بهتره بگم... مین ات

دوسالی میشه ک با شوگا ازدواج کردم
اون همیشه سرش شلوغه زود میره دیر میاد
هییییییییییییی.... یکی نیس بگه این ات بدبخ چطور حوصلش سر نره وقتی جناب مین حق کار کردنم بهش نمیده ممنوعش کرده
اخه انچنان دوستی هم ندارم ک باهاشون برم بیرون یا وقت بگذرونم
ترجیح میدم بمونم تو خونه تا با اونا باشم

اما ... سولا... سولا بهترین دوستمه اون بخاطر کارش چند روزی کره نبود و تازه برگشته
همه حق دارن کار کنن من ن
البته شوگا چیزی برام کم نزاشته و نیازی ب پول ندارم

خوشبختانه خانواده خودمم پولداره
اما ... اون همش سر کاره و من یجورایی از دیدنش محروم شدم
این بحثا رو ولش کن...
ی نگاه ب ساعت کردم....اوه ساعت 12 و نیم بود

البته من انقدرا هم دیر بیدار نمیشما همش همین فکر کردن تایمم رو گرفته و گرنه من سحر خیزم ( اره جون عمت )
بعدشم مشکل من نیس ک خابالو عم ...ن اخه کمال هم نشینی با شوگا تو من اثر کرده ( عع چیکار بچم داری :/)
بلاخره از توی جام بلند شدم... ولی واقن گشنم بود

رفتم ی نودل درست کردم خوردم و نشستم روی کاناپه تا فیلم نگاه کنم
ن اخه مگه از دست شوگا میشه سرگرمی دیگه ای هم داشت
چند دقه ای گذشت ک ی پی ام اومد روی گوشیم

سولا!
سولا بود
بازش کردم ک...